چه بی‌تابانه می‌خواهمت ای دوری‌ات آزمونِ تلخِ زنده‌به‌گوری!

چه بی‌تابانه تو را طلب می‌کنم!

 

بر پُشتِ سمندی

گویی

نوزین

که قرارش نیست.

و فاصله

تجربه‌یی بیهوده است.

 

 

 

بوی پیرهنت،

این‌جا

و اکنون. ــ

 

 

 

کوه‌ها در فاصله

سردند.

دست

در کوچه و بستر

حضورِ مأنوسِ دستِ تو را می‌جوید،

و به راه اندیشیدن

یأس را

رَج می‌زند.

 

 

 

بی‌نجوای انگشتانت

فقط. ــ

و جهان از هر سلامی خالی‌ست.


پی‌نوشت یک: سیزده سال از مرگ شاملو بزرگ می‌گذرد، درست ساعت 22:30 روز یک‌شنبه دوم مرداد 1379 بود که شاملو برای همیشه رفت، اگر چه روزنامه همشهری دو روز بعد در آخرین تیتر صفحه اول خود نوشت: «احمد شاملو درگذشت».

پی‌نوشت دو: کانون نویسندگان ایران در یادداشتی به مناسبت درگذشت احمد شاملو قراری برای مراسم سالگرد او گذاشته بود.