شادکامی و نشاط به‌عنوان یکی از مهمترین نیازهای روانی بشر، تاثیرات عمده‌ای بر شکل‌گیری شخصیت آدمی و در یک کلام مجموعه زندگی انسان دارد؛ از این رو همواره ذهن انسان را به خود مشغول کرده است. متخصصان علوم اجتماعی عواملی همچون اعتقادات مذهبی، خوش‌بینی به زندگی، فعالیت‌های اوقات فراغت، سرمایه‌های اجتماعی، رضایت از زندگی، سطح سلامت، محل سکونت، سطح تحصیلات، میزان درآمد را از مهم‌ترین دلایل بروز پدیده شادکامی در جامعه عنوان می‌کنند؛ جالب است که بیشتر این عوامل ارتباط مستقیمی با پارامتر آخر یعنی سطح درآمد افراد دارد. در جدیدترین تحقیق انجام شده توسط جهاد دانشگاهی، استان کرمانشاه دومین استان غمگین کشور ارزیابی شده است. اما اعلام نتایج طرح آمارگیری نیروی کار کشور در پاییز گذشته، بحرانی بودن وضعیت استان کرمانشاه را بیشتر نشان می‌دهد. چرا که با رسیدن به عدد 18/6 درصد بیکار، کرمانشاه رتبه اول بیکاری در کشور را کسب کرد. آماری که شاید برای بسیاری از مسئولین تنها در حد یک خبر آماری باشد؛ اما زنگ خطری جدی به صدا درآمده و اگر همچنان نسبت به این خطر بی‌توجهی صورت بگیرد، اثرات فوق‌العاده مخربی بر پیکره جامعه نحیف کرمانشاه وارد خواهد شد. با تمام ایراداتی که به سیستم و شیوه‌ی آمارگیری نرخ بیکاری وجود دارد، که سبب شده بسیاری از کارشناسان آن را مبنایی درست برای دانستن نرخ واقعی بیکاری در کشور ندانند؛ اما با بررسی همین آمارها باز هم کرمانشاه در نقطه‌ای بحرانی قرار دارد. زیرا به‌دلیل وجود کارهای فصلی در استان همواره آمار بیکاری در فصل زمستان یکباره رشدی چند درصدی را نشان می‌دهد؛ به‌عنوان نمونه نرخ بیکاری استان کرمانشاه در پاییز 93 در حدود 15/3 درصد و در زمستان 93 با 4 درصد افزایش به رقم 19/3 درصد رسید. اگر همین رشد را برای دوره مشابه امسال نیز در نظر بگیریم، به عدد 22/6 درصد می‌رسیم، یعنی حدود یک چهارم نیروی کار استان بیکار هستند. با توجه به مبنای مرکز آمار در اعلام نرخ بیکاری که تمام افراد 10 ساله و بیشتر که در طول هفته‌ی مرجع، حداقل یک ساعت کار کرده و یا بنا به دلایلی به طور موقت کارشان را ترک کرده باشند، افرادی که بدون دریافت مزد برای یکی از اعضای خانوار خود که با وی نسبت خویشاوندی دارند، کار می‌کنند، کارآموزان، دانش‌آموزان، دانشجویان و سربازان وظیفه شاغل محسوب می‌شوند؛ می‌توان گفت که متاسفانه نرخ حقیقی بیکاری در استان کرمانشاه تا دوبرابر افزایش خواهد یافت؛ یا به عبارت دیگر در حال حاضر تنها کمتر از نیمی از نیروی کار استان کرمانشاه به کار مشغول هستند. حالا اینکه چه مقدار از این افراد که طبق تعریف رسمی شاغل هستند، می‌توانند با کار خود هزینه‌های زندگی را تامین نمایند؛ علامت سئوال بزرگی است که در صورت نیافتن پاسخ مناسب سرطان بیکاری، نفس جامعه را خواهد گرفت. شورای عالی کار حداقل دستمزد روزانه را در سال 94 مبلغ 23 هزار و 747 تومان عنوان کرد، که ساعتی کمتر از 3 هزار تومان می‌شود!!! با این وجود کسی که هفته‌ای تنها 3 هزار تومان!!! درآمد دارد، شاغل محسوب شده در حالی که خود مرکز آمار ایران متوسط هزینه یک خانوار ایرانی در سال 93 را 23 میلیون و 486 هزار و 500 تومان عنوان کرده است؛ حال اگر فرض کنیم یک شخص شاغل درآمد متداوم هفته‌ای 3 هزار تومان!!! را داشته باشد می‌شود سالانه 156 هزار تومان!!! یعنی فاصله‌ای بیش از 150 برابر با حداقل زندگی.... که تازه نیمی از نیروی کار استان کرمانشاه از آن بی‌بهره‌اند. اینها آماری است از واقعیت امروز. تنها 3/15 درصد افراد استان کرمانشاه شاد هستند و این طبیعی است؛ جامعه‌ای که نمی‌تواند اوقات فراغت داشته‌باشد؛ نمی‌تواند به سطح سلامت خود برسد، نمی‌تواند مسکن مناسب داشته باشد، نمی‌تواند به آینده خود امیدوار باشد، نمی‌تواند تحصیلات درست داشته باشد، نمی‌تواند سرمایه‌های اجتماعی برای افرادش ایجاد کند و ... شاد نخواهد بود، زیرا سطح درآمدش با سطح نیازش فاصله‌ای 150 برابری دارد؛ این جامعه بیمار است. آن هم نه بیماری ساده؛ بلکه آنقدر مهلک که دیر یا زود او را از پای درخواهد آورد. اگر بخواهیم حقایق جامعه نظیر سوءمدیریت، فقر، مشکلات ناشی از جنگ تحمیلی، تعداد رو به افزایش نیروی آماده کار و‌... را به این وضعیت اضافه کنیم، جای هیچ صحبتی باقی نمی‌ماند. با این اوصاف به جای اینکه به قله‌های تحول و پیشرفت برسیم به دره‌ی تحول رسیده‌ایم و از نیمه‌ی جدول بیکاری به صدر نشسته‌ایم. ظاهرا در کرمانشاه، واژه‌ی تحول معنا و مفهومی دیگر دارد و پس‌رفت هم تحول معنا می‌شود.