دوست خوبم «مسافر»
که متاسفانه از مبدا، مقصد و از آدرسش حرفی نزده،
خواسته تا در مورد «فال قهوه» بنویسم و برایش استدلال کنم.
این پست به این دوست تقدیم میشود.
فال قهوه یکی از پرطرفدارترین شیوههای فالگیری در تمام دنیاست و برای آن به طور معمول از قهوه ارمنی [یا ترک] استفاده میشود؛ دلیل آن هم تهماندهایست که از این قهوه در فنجان باقی میماند. برای فال گرفتن پس از خوردن بیشتر قهوه، فنجان را روی نعلبکی بر میگردانند. پس از مدتی آن را برداشته و فالگیر به شکلهایی که در ته فنجان درست شده نگاه میکند و با اشاره به شکلها، آنها را به انسان، حیوان، درخت و چیزهایی دیگر تشبیه میکند؛ بعد با استناد به تشبیهات خود نکاتی را در مورد زندگی و گذشته و حال و آینده کسی که قهوه را خورده میگوید.
همانطور که گفته شد، معلوم است که در این فالگیری تمام مسئله به رفتار و تعابیر انسانی بستگی دارد؛ البته در کل بیشتر شیوههای فالگیری به همین صورت است. فال و فالگیری به معنای کوشش در پیشگویی آینده (معمولاً آینده یک فرد) از راه روشهای نهانی یا فراطبیعی است. علاوه بر این، موردی به نام طالعبینی نیز وجود دارد که نوعی پیشگویی بر اساس وضعیت ستارگان در زمان تولد فرد میباشد و از اختیار فرد خارج است؛ یعنی فرد قدرت انتخاب و اختیاری در آن ندارد. برخی افراد به دلیل عدم دخالت شخص در طالعبینی آنرا درستتر از فالگیری میدانند.
به عنوان یک محقق فلسفه علم باید بگویم، مواردی همچون فالگیری و طالعبینی در رده شبه علم قرار میگیرند. پروفسور رابرت پارک [Robert L. Park] استاد فیزیک در خصوص شرایط شبه علم در هفتمین ویرایش کتاب Voodoo Science: The Road from Foolishness to Fraud [علم ووددو: جادهای از حماقت به تقلب] که در سال 2003 منتشر کرده، هفت صورت عنوان میکند:
1- کاشفان مرحلهی ارائه یافته علمی به دانشمندان و مجامع علمی را دور زده و یافتهها و بافتههای خود را مستقیما به رسانههای عمومی میبرند.
2- اصحاب شبهعلم ادعا میکنند که نهادهای دارای قدرت و ثروت زیادی پشت علم رسمی قرار دارند و با توطئه و حقکشی مانع از ابراز وجود و ارائه یافتههای ایشان میشوند.
3- شبهعلم بر یافتههای اتفاقی که در اندازهگیریهای علمی وجود دارند، تکیه میکند و با ترفندهای آماری سعی میکنند که به جای پیام، همهمه را عمده کنند و به نتیجهگیریهای غیرمنطقی برسند. یافتههای علمی آنها بیشتر مبتنی بر تغییرات تصادفی و یافتههای مرزی اتفاقی در مطالعههاست و هیج اندازه مطالعه بیشتر تغییری در میزان اطلاعات داده شده، نمیدهد.
4- نقل تجربههای شخصی بهصورت تکنگاری ادعاها، راه زنده ماندن خرافات در عصر علم تجربی بودهاست. شبهعلم اما افرادی را میآورد تا جلوی ما بنشینند و بگویند که مدعیات آنها را «شخصا تجربه کردهاند».
5- اهالی شبهعلم بر این ادعا تکیه میکنند که صدها و بلکه هزاران سال پیش، باور مورد ادعای ایشان رواج داشته و موردتایید بزرگانی بودهاست و به درست یا غلط از شخصیتهای قدیمی شهیر یا مورد احترام، برای تایید خود نقلقول میآورند.
6- اصحاب شبهعلم بیشتر در انزوا کار میکنند، شفافیت را برنمیتابند و یافتههای خود را نیز معمولاً در جمع خود و همایشها و رسانههای ویژه خودشان طرح میکنند.
7- اصحاب شبهعلم برای آنکه یافتهها و مشاهدههای ادعایی خود را توجیه کنند، «قوانین» تازه و بدیعی را برای طبیعت پیشنهاد میکنند.
اصول فلسفه علم که بر پوزیتیویسم [اثباتگرایی] به خصوص بخش عقلی آن موسوم به پوزیتیویسم منطقی تکیه داشت، به کلی مواردی که به شبه علم بستگی داشت، را رد میکرد؛ اما با اقدامات توماس ساموئل کوهن [Thomas Samuel Kuhn] و ویلارد ون اورمن کواین [Willard Van Orman Quine] دوران استیلای پوزیتیویسم منطقی بر فلسفه علم پایان یافت و باز قضیهی عدم قطعیت هایزنبرگ [Uncertainty principle of Heisenberg] حاکم شد، که به ما اجازه نمیدهد در مورد هیچ چیز به صورت قطعی اعلام نظر کنیم.
به نظر شخصی طالعبینی و فال گیری امری تفننی محسوب میشود و برنامهریزی زندگی بر مبنای اطلاعات حاصل از آن، کاری به شدت غیرعقلانی و غیر علمی است؛ برای کنار آمدن با دلایلی که از سوی دوستان یا فالگیران در خصوص درست بودن فال و طالع، یکبار دیگر موارد هفتگانه پروفسور پارک را مطالع کنید.
باید متذکر شوم، تاثیر جاذبه و شرایط ستارگان و سیارگان بر زمین و وضع بدن ما، بسیار زیاد است، اما این تنها به حالات رفتاری ما تاثیر میگذارد، برای شاهد این مدعا به جزر و مد آبها بر اثر دور و نزدیک شدن ماه از زمین دقت کنید و اینکه بیش از 75 درصد از بدن ما از آب تشکیل شده است.
اما مسئلهی جادو چیز دیگری است، فعلاً به ذکر همین مطلب میپردازم که روزگار قدیم، جادوگران وجود موجودات شیطانی را در بدن دلیل بیماری میدانستند و امروز دانشمندان وجود میکروب را در بدن دلیل بیماری میدانند؛ و هیچ دلیلی برای برتر بودن علم بر جادو وجود ندارد.