این روزها در خیابان بلند، یکسری دیالوگ مشترک بین افراد خیابان مرسوم شده است، که درونمایه آنها به این جمله ختم میشود: «راستی شنیدی چی شده؟!» این شبهجمله سوالی یا خبری در خیابان بلند بارها به گوش میرسد و بارها اهالی خیابان را وادار کرده بایستند و به چیزی که نقلقول میشود، گوش فرا دهند؛ این رفتار یعنی تولد شایعه و در این شرایط باید ایمان بیاوریم به اینکه شخصی در جایی دارد حقیقتی را کتمان میکند که مردم نیاز دارند، بدانند.
لینک صفحه در آرشیو روزنامه بهار
نیاز به اطلاعات و دانستن، امری است که از ابتدا با بشر زاده شده و در عصر ارتباطات این نیاز به عنوان حقی برشمرده شده و حتی به شعاری لوکس هم در تبلیغات انتخاباتی تبدیل شده که مردم حق دارند همهچیز را دانسته و حتی در امور داخلی دولت هم حاضر شوند! اما این در حد همان شعار لوکس باقی میماند و پس از گذشتن زمان کارکرد شعارهای لوکس، باز این سوال به وجود میآید که آیا همهچیز را باید همگان بدانند یا حد و مرزی برای دانستن وجود دارد؟ یا به تعبیر دیگر آیا مردم در همه امور محرمند یا در اموری با ذکر لفظ «محرمانه» میتوان دسترسی مردم را به آن ممنوع کرده و آن را فقط در دسترس عدهای خاص قرار داد؟
مشکل دقیقا از همین جا آغاز میشود. طبع انسان به گونهای است که نسبت به چیزی که از آن منع شده، حریص خواهد شد؛ احساس بیخبری یا دور ماندن از اطلاعاتی که گاه تنها توهم نیاز به آن در جامعه بهوجود آمده، سبب ایجاد حسی در افراد جامعه میشود که میتوان آن را گریز از بیخبری نامید.
فرار از حس بیخبری و ارضای نیاز دانستن، انسان محروم از حقیقت را به راهی میکشاند که بسیار خطرناکتر از آن است که وی در جریان خبری هرچند خطرناک و مشکلساز قرار بگیرد؛ این شیوه حتی بارها به عنوان سلاحی مخرب از سوی دشمنان برای افراد کشورها و خیابانهای مختلف به کار گرفته شده است. باید به این مانیفست نانوشته جوامع بشری ایمان آورد که یا حقیقت را به ما میگویید یا خود آن را خواهیم ساخت. اختراع حقیقت یعنی تولد شایعه؛ شایعه در بین اهالی خیابان بلند ویروس کشندهای است که حتی سریعتر از بیماریهای واگیردار تنفسی، دهان به دهان منتقل شده و ضربهاش را بر پیکره اعتماد جامعه خواهد زد.
اپیزود اول: لطفا حقیقت را بگویید
عقل کارخانهای است که مواد اولیه آن اطلاعات و فرآوردهاش استنتاج است. حال اگر اطلاعات ناقص یا نادرست در دسترس عقل قرار بگیرد، نتیجهاش چیزی نخواهد بود جز حاصلی ناقص و غلط. در ذهن انسانهای کنشگر خیابان بلند یا معادله با تعداد مجهول و اطلاعات برابر حل خواهد شد یا با توسل به تمام علوم قدیمه و جدیده جوابی برای آن یافت خواهد شد.
در این راستا هر شخصی که به واسطه شعار «عاشقان خدمت و نه شیفتگان قدرت» در راس نهادی در خیابان بلند قرار دارد، موظف است که در حفظ سلامت و اعتماد اهالی خیابان بکوشد و بداند که کتمان حقیقت به تمامی یا بخشی از آن یعنی دزدیدن حق مردم.
درجه دو یا نامحرم دانستن شهروندان نتایجی در پی خواهد داشت که به هیچوجه قابل جبران نخواهد بود، به عنوان نمونه وقتی امروز یکی از مسئولان خیابان بلند، آماری درباره موضوعی اعلام میکند، فردا در خیابان و کوچههای منتهی به خیابان بلند، اهالی خیابان در حالی که چیزی به آن اضافه یا کم میکنند که بخش پنهانشده حقیقت را به زعم خود، افزوده باشند، مشاهده میشود و هنوز شب نشده، این افزایش و کاهشهای مردم چنان میشود که مسئولی دیگر ناچار میشود، درباره صحبتهای صورتگرفته در بین مردم موضعگیری کرده و واکنش نشان دهد. این صحبتها خود شایعاتی دیگر را دامن میزند که: دیدی گفتم! و... این مسیر دور بیپایانی را ایجاد میکند که مدام ادامه مییابد و هیچکس هم تلاش نمیکند، فکری برای متوقف کردن آن بکند.
از سوی دیگر بیشتر مسئولانی که در خیابان بلند ادعا میکنند که دانستن را حق مردم میدانند و این شعار را سرلوحه گفتار خود کوبیدهاند نیز حق مردم را تنها در اموری محترم میشمارند که مربوط به شخص آنها نباشد.
اپیزود دوم: یک کلاغ و چهل کلاغ
بسیاری از مواقع شایعه متولد حس خودنمایی بعضی از اهالی خیابان بلند میشود. یکنفر برای آنکه نشان دهد آدم مهمی است و از بسیاری امور مگو خبر دارد، شروع میکند مقداری اطلاعات بهدستآمده را با تحلیلها و گاه تخیلات خود داخل کرده و نزد دیگران بازگو میکند. این اطلاعات توسط نفر بعدی با همان شیوه بازآفریده شده و این چرخه چنان ادامه مییابد که همان نفر اول، وقتی صحبتها را میشنود تعجب میکند که خودش از چنین اتفاق مهمی بیخبر بوده است.
اپیزود سوم: سوءاستفاده از محدودیت اطلاعات
شایعه گاهی هم به صورت عمد و توسط عدهای برای سوءاستفادههای شخصی ایجاد میشود. شایعهگران یا نایاب شدن فلان محصول یا ارزاق عمومی، در خیابان بلند که بسیاری از مردم آن دغدغه معاش روزانه دارند، چه بلوایی میتواند به پا کند معلوم است و بهمان کاسب انباردار که مقدار زیادی از این محصول را انبار کرده چه سودی میتواند از این میان برای خود دستو پا کند را خودتان حساب کند.
اپیزود آخر: گردش آزاد اطلاعات
از مطالب بالا معلوم میشود که شایعه تنها زمانی ایجاد شده و دوام میآورد، که عموم اهالی خیابان بلند احساس کنند به هر دلیلی از جریان حقیقی اطلاعات بیخبر بوده و اطلاعاتی وجود دارد که آنها برای دانستن آن نامحرم تلقی شدهاند. وظیفه رسانهها چه از نوع شنیداری (مولتی مدیا)، مکتوب یا برخط (اینترنتی) در درجه اول کمک به گردش آزاد اطلاعات است و هرچه این رسانه فراگیرتر باشد، این مسئولیت بیشتر و بیشتر میشود. سیاستهای رسانهها باید به گونهای تدوین و اجرا شود که مردم به هیچ عنوان احساس نکنند بخش یا بخشهایی از اخبار و اطلاعات سانسور شده یا آنگونه که هست به آنها منتقل نمیشود.
البته به جز سیاستهای درونسازمانی باید نگاهی هم به قوانین و مسئولان و نهادهای بالاسری رسانههای خیابان بلند داشت که به حذف مهر محرمانه از سربرگ بخشی از اخبار و اطلاعات و تسهیل دسترسی خبرنگاران به اطلاعات، مسیر آزادانه گردش اطلاعات را در جامعه ایجاد کنند.