حضرت خیام در کتاب «جبر و مقابله» آورده: «گرفتار روزگاری هستیم که از اهل علم فقط عده‌ی کمی، مبتلا به هزاران رنج و محنت، باقی مانده، که پیوسته در اندیشه‌ی آنند که غفلت‌های زمان را فرصت جسته به تحقیق در علم و استوار کردن بپردازند. دانشمند نمایان عصر ما حقیقت را به جای باطل ارائه می‌کنند و از تظاهر به دانستن قدمی فراتر نمی‌گذارند».

و در کتاب «طبیعیات» گلایه می‌کند: «گمان می‌کنم زود آمده‌ام، در دورانی گرفتارم که علم و دانش خار و جادویی ارجمند است، تنها می‌نویسم باشد که هزار سال پس از من بخوانند و آن زمان این‌سان غریب نباشم».

و حالا هزار سال گذشته و باز هم همان آش است و همان کاسه.

امید هزار ساله خیام که بدان دل خوش داشته، امروز سراب عبثی بیش نیست و ترس من بیشتر از آن است که هزار سال بعد هم هنوز همین درد در جامعه باشد و تنها ناله کنیم که چرا؟...