خبر بسیار تکاندهنده بود، سازمان محیط زیست دستور قطع 18 میلیون اصله درخت بلوط زاگرس را صادر کرد.
در همین رابطه برای هفتهنامه نقد حال گزارشی نوشتم، گزارشی با چشم گریان و دستی لرزان.
از دیرباز روان انسان همواره مجذوب جنگلها بوده و حتی آنرا محل زندگی خدا میپنداشتند و پیشکشیهایی از شاخهی درختان آویزان میشد. در منطقه زاگرس جنگل با درخت بلوط ارتباطی ناگسستنی دارد. بلوطهای زاگرس با عمری بیش از 7 هزار سال، برای انسانهای ساکن این منطقه همواره جزئی از تاریخ، فرهنگ و تمدن بوده است. بلوط نشاندهنده دلیری و قدرت مردانه است، حتی برای گروهی از انسانهای نخستین علامت حضور الهی نیز پنداشته و همواره مورد احترام بوده است. تا آنجا که در افسانههای ایرانی، بهرام قدرت پادشاهی (فر ایزدی) خود را کنار درخت بلوط بازستانده و از چوب بلوط گرز ورجاوند را میسازد که با آن دیوان را نابود و دادگری را در جهان بنیان مینهد. درخت بلوط با نام علمی: Quercus عمری طولانی دارد که گاه به چند هزار سال نیز میرسد. چوب بلوط با چگالی در حدود 0/75 گرم بر سانتیمتر مکعب از سختی و استحکام بالایی بر خوردار است. همچنین بدلیل داشتن مقادیر تانن بالا در برابر حشرات و حملات قارچها بسیار مقاوم بوده و چوب این درخت از مرغوبترین چوبهاست. اما امروز درختان بلوط زاگرس در شرایط بسیار بحرانی به سر میبرند؛ تا آنجا که به گفته مدیر پروژه حفاظت از جنگلهای زاگرس بیش از یک میلیون هکتار از جنگلهای زاگرس آلوده به آفت زغالی بلوط هستند و از آنجایی که این مناطق دیگر قابلاحیا نیستند باید 18 میلیون اصله درخت بلوط قطع شود. این در حالی است که در سه سال گذشته، یک میلیون و 132 هزار هکتار از شش میلیون هکتار مساحت جنگلهای زاگرسی به کلی نابود شده و اگر این روند ادامه پیدا کند بهزودی شاهد بیابان زاگرسی بهجای جنگلهای زاگرسی خواهیم بود. تمام تمدنهای باستانی منطقه زاگرس که گاه تا 15 هزار سال تخمین زده میشوند، بهنوعی با جنگلهای بلوط این منطقه ارتباط دارند و با روند پیش رو چند نسل آینده تنها باید خاطره بلوط را در کتابها بخوانند و دیگر بلوطی برای دیدن نخواهند داشت و حتی شاید جایی هم برای زیستن نداشته باشند. منطقه زاگرس یکی از بهترین نقاط جهان برای زندگی بوده تا آنجا که ریشه بسیاری از تمدنهای باستانی را میتوان در این منطقه یافت، جنگلهای بلوط زاگرس منبع تامین ?? 40 درصد از آب شیرین کشور هستند؛ با نابودی این جنگلها که روند آن به سرعت آغاز شده نهتنها زندگی عشایر و روستاییان که حتی با ایجاد پدیده بیابانزایی در منطقه کوهستانی زاگرس که سبب کاهش ذخیره آبهای زیرزمینی، عدم جذب مناسب آب بارانها و فرسایش خاک شده، امکان کشاورزی و زندگی را از منطقه میگیرد؛ علاوه بر این احتمال پدیده فرونشست خاک زندگی ساکنان شهرها را با خطر جدی مواجه میسازد. اما مشکل از کجا شروع شد؟ متخصصان بیماریهای بخش جنگل معتقدند عواملی نظیر کاهش بارشهای آسمانی در سالهای گذشته، خشکسالیهای پیدرپی، گرد و غبارها و ریزگردهایی که از کشورهای عربی وارد میشود و نوع خاک، ضعیفشدن درختان بر اثر حمله قارچ زغالی بلوط و متهم دیگری به نام سوسک چوبخوار در بروز و تشدید طغیان و خسارت این فاجعه نقش مؤثری دارند. مدیرکل دفتر آموزش و مشارکت مردمی سازمان حفاظت محیطزیست گفت: همچنین رابطه مرگباری بین افزایش تعداد سوسکهای چوبخوار و کاهش دارکوب در زاگرس وجود دارد و با کاهش جمعیت دارکوب در پهنههای وسیع و ارزشمند زاگرس، با حمله سوسکها به این مناطق مواجه شدیم. شمار دارکوبها بهدلیل افزایش ورود سگها و گلههای دام و بریدهشدن سرشاخههای درختان که محل لانهسازی دارکوب بودند، کاهش یافت. مشکل از آنجا شروع میشود که ما محیطزیست را بستر اقتصاد میدانیم در حالی که محیطزیست بستر توسعه است؛ مسئولینی که امروز ابراز تاسف میکنند که چارهای جز قطع 18 میلیون اصله درخت بلوط ندارند، اگر از 5 سال پیش که با کاهش تعداد دارکوبها و شروع بیماری درختان بلوط مواجه شدند، مقدماتی را برای بازگشت دارکوبها فراهم کرده و اقدام به هرس شاخههای بیمار درختان میکردند امروز لازم نبود بگویند چارهای جز قطع و تبدیل این درختان به زغال نداریم تا بقیه درختان جوان زنده بمانند. همین مسئولین در حالی صحبت از کاشت بذر بلوط در مناطقی که درختان آن قطع میشود میکنند که گویی نمیدانند درخت بلوط از طریق شاخهزادی تکثیر میشوند و علاوه بر آن هر درخت بلوط در عرض یک سال تنها 6 سانتیمتر بلند میشود و برای آنکه یک درخت بلوط خوب داشته باشیم 200 تا 300 سال زمان لازم است. به هر حال زنگ خطر انقراض در منطقه زاگرس با بلوطها به صدا درآمده و اگر باز هم این اهمالکاریها ادامه یابد، منطقه زاگرس تنها به عنوان بخشی که تمدنهای باستانی از آن برخواستهاند در کتب تاریخی باقی خواهد ماند.