فعلا در ادامه یادداشتی را بخوانید که در خصوص پدیدهی «خانوار مستقل» نوشتهام.
«خانوار مستقل» در جامعه پدیده تازهاى نیست، اما شیوه برخورد با آن هنوز مشخص نشده است. در مواجهه با این مسئله سه گروه در مقابل هم صف کشیدهاند؛ برخى از جوانانى که تجربه این سبک زندگى را دارند از تجربه خود راضى بوده و آنرا شیوهاى مطلوب مىدانند، عدهاى دیگر از جوانان مشکلاتى که در زندگى برایشان پیش آمده را به دلیل زندگى تک نفره مىدانند و دست آخر والدین و مسئولان که از افزایش «خانوارهاى مستقل» نگرانند.
در تعریف، جمعیتشناسان زندگى تکنفره جوانان جداى از خانواده را «خانوار مستقل» نامیدهاند، دکتر محمدسعید ذکایى جامعهشناس مسائل جوانان معتقد است: «از آن جهت به این شکل سکونت خانوارهاى مستقل گفته مىشود که خانواده محسوب نمىشوند و در آنها قراردادها، الزامات و تعهدات زندگى خانوادگى وجود ندارد.»
وقتى به آمار رسمى و غیر رسمى نگاه کنى مشخص مىشود که رشد این پدیده در 15 سال اخیر حدود سه برابر شده است، در لحن مدیران زمانى که به این پدیده مىرسند مىتوان بىاعتمادى آمیخته با نگرانى را دید؛ به نظر مىرسد براى این نوع نگاه استدلال کنند که نسبت این گروه به کل جمعیت هنوز چندان چشمگیر نیست یا اقلیتى هستند که در ساختار خانوادگى ایران نقش چندانى ندارند، در پاسخ به این مورد باید گفت تعداد این خانوارها به صورت فزآیندهاى در حال افزایش است و از 100 هزار نفر در اواخر دهه 70 به بیش از 300 هزار خانوار رسیده است. (آمار سرشمارى جمعیت) بحث دیگر هم نگرانى از مبالغه و بزرگنمایى و جنبههاى آسیبشناختى این پدیده است، در پاسخ به این مورد هم باید متذکر شد که با پاک کردن صورت مسئله نمىتوان موضوع را حل شده دانست، در مسائل اجتماعى مانند پزشکى باید اول بیمارى را باور کرد و بعد به درمان پرداخت، گاهى هم لازم است براى درمان دست در عفونت برده و با تیغ جراحى غده را باز و عفونت را خارج کرد، آیا مىتوان با تکیه بر این مورد که عفونت چیز کثیف و بدبویى است و استفاده از تیغ جراحى خطرناک است، دست از درمان برداشت؟
چیزى که بیشتر باعث نگرانى مسئولان و والدین شده نگاه کلیشهاى به دوران جوانى و نوجوانى است که آنرا بهعنوان دورهاى از زندگى که به شکل بالقوه مىتواند داراى آسیب باشد و هم براى خود فرد و هم براى دیگران مشکلاتى ایجاد کند، نگاه مىکنند. البته عدهاى دیگر هم با نگاه به غرب و خانوادههاى غربى نگران این هستند که این خانوارهاى مستقل، بنیان سنتى خانواده را متزلزل کرده و پدیده «همباشی» را به جاى «کانون خانواده» قرار دهد.
باید در نظر داشت که پیش از این، زندگى فرزندان در خانواده به ازدواج منتهى مىشد، اما با تغییراتى که در جامعه ایرانى رخ داده، بین دوران ترک خانواده تا تشکیل خانواده جدید فاصله زیاد شده است؛ اگر آمارهاى حدود 20 سال پیش در دهه 70 را بررسى کنید، سن ازدواج براى دختران در محیطهاى شهرى حدود 19 سال بوده است در حالى که در فاصله کمتر از 2 دهه، سن متوسط ازدواج در شهرهاى بزرگ در دختران به حدود 27 و در پسران به 34 سال رسیده است.
اینها همه دلیل مىشود که ناچار شویم پدیده «خانوار مستقل» را در جامعه بپذیریم افزایش فاصله بین ترک خانواده و ازدواج به عللى همچون تحصیل و اشتغال و رخنه برخى ارزشهاى جهانى سبب شده یک تفکر شهروندى مستقل در بسیارى از جوانان ایرانى شکل بگیرد، موضوعى که باید آنرا به عنوان پدیدهاى براى پر کردن زمانگذار باور کرد، پذیرفت و نه عنوان انتخاب بخشى از جامعه به آن احترام گذاشت، در عین حال برنامهریزان و تصمیمگیران باید فکرى براى جلوگیرى از آسیبرسانى این پدیده براى فرد و جامعه داشته باشند.
********
پینوشت: در خصوص این مطلب خوانندهی محترم باید در نظر داشته باشد که برای یک روزنامه اصولگرا نوشته شد