تخته نرد را خیلیها قمار میدانند؛ اما نرد بیشتر از هر چیزی که فکر کنی به حقیقت زندگی نزدیک است.
جایگاهی است با بیست و چهار عرصه برای بازی که در اختیار انسان گذاشته شده، دوازده خانه سمت روشن (12 ساعت روز) و دوازده خانه سمت تیره (12 ساعت شب).
پانزده مهرهای که پیش از حضور بازیگر در جایگاههای خود نشستهاند دو آرزوی دور (آزادی و عشق)، پنج نیاز میانی (خوراک، پوشاک، مسکن، استراحت و سکس)، سه زمان زندگی (گذشته، حال و آینده) و پنج حسی که در خانهی خود در اختیار داریم (بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و لامسه).
در کنار اینها دو تاس دارد، یکی ظاهر است و دیگری باطن و هر کدام شش وجه (راست، چپ، روبرو، پشت سر، بالا و پایین)دارند.
نحوهی حرکت مهرهها در اختیار انسان است (بازی کردن) و تعداد حرکتها را تقدیر مشخص می کند (تاس ریختن) یعنی آنچه به واسطه آن دو تاس نازل میشود جبر است و بازی با مهرهها اختیار؛ پس «لاجبر و لا اختیار» [نه جبری و نه اختیاری] است که «تفویض امر بین الامرین» [برگزیدن یک مسیر از بین مسیرهای مشخص شده] شرح تخته نرد است!
وقتی که ظاهر و باطن بر یک وجه نشست، جفت بازی میکند و اگر ظاهر و باطن هر دو کامل باشد، جفت شش میآورد و فرصت مییابد تا کنج خانهای را برای خود ببندد.
باید حواست باشد که مهرهات را در وسط بازی تنها نگذاری، زیرا ممکن است در میانهی زندگی دل به چیزی ببندد و زمینگیرت کند و باید بازی را از سر بگیری آن هم در صورتی که خانهای خالی بیابی و وجه تقدیرت بر آن متمایل باشد. اما سرانجام کسی برنده است که زودتر عرصه دل را از دغدغهی روز و شب خالی کند و با پوزخندی به نظاره بنشیند همکاری تقدیر و اراده را.
حالا خودت قضاوت کن اگر نرد قمار است آیا زندگی چیزی بیشتر از یک قمار خواهد بود؟
قصه از خاطره گفتن تعبیری بیش نیست
در این قمار زندگی عاقبتش کیش نیست
هرکه کرد ماتش شاه بی ریش نیست
مرسی دوست عزیز از اینکه به وبم اومدی خوشحال میشم تبادل لینک کنیم با اسم alvandsard منتظرتم بد بیا