بومی‌سازی که چند سالی است در ایران باب شده یک مفهوم پیچیده دارد که باید سعی در واکاوی آن کرد، مشکل به حدی است که هیچ فیلسوف و یا جامعه‌شناسی نمی‌تواند صریحاً بگوید با بومی‌سازی مخالف است یا موافق، زیرا بومی‌سازی لایه‌های معنایی مختلفی دارد که نسبت به وجوهی از آن همه موافق و نسبت به دیگر وجوه نیز بسیاری مخالفند. برای بررسی و در ک بهتر موضوع به نظر لازم است که مفاهیم «بومی شدن»، «بومی بودن»، «بومی‌سازی»، «بومی‌گرایی» و «بومی‌نگری» را از هم تفکیک کنیم. لازم به ذکر است که نخستین‌بار در نوشته‌های «پروفسور سیدحسین العطاس» (جامعه‌شناس مالزیایی) بومی شدن از بومی‌گرایی جدا شده است.
گفتمان بومی بسته به اینکه به کدام وجه از وجوه تولید، آموزش، کاربست و پیامد‌های علوم تاکید و توجه کند و بسته به نوع جهت‌گیری ایدئولوژیک نسبت به علم مدرن، معنا و تعریف متفاوتی از «بومی» ارائه می‌کند، چرا که گاهی مفاهیم با معنای یکسان استفاده می‌شود، اما هدف‌های متفاوتی به کار می‌رود. گاهی به هدف پذیرش علم جدید و مدرنیته و گاهی نیز به غایت نفی آن است، لذا لازم است رسانه‌ها و مطبوعات، به تعریف دقیق این مفاهیم بپردازند.
الف- بومی شدن: این مفهوم ناظر به فرایند طبیعی تعامل طبیعی بین فرهنگ، زبان، تاریخ و تجربه یک جامعه با علم است. از این منظر علم، نوعی فرهنگ یا امر فرهنگی است که لاجرم و خود به خود با ویژگی‌های بستر جامعه انسانی در هر کجا که باشد عجین می‌شود. در این صورت تمام علوم بومی هستند زیرا از فیلتر زبان، ذهن و فرهنگ دانشمندان جامعه عبور می‌کند و فرایندی اجتناب‌ناپذیرند و در این معنا مفاهیم بومی‌سازی یا بومی‌کردن، مفاهیمی سیاسی هستند که فاقد هرگونه پشتوانه نظری هستند، یعنی تلاش تعمدی برای بومی‌سازی (چون هر علمی خود به خود بومی است) ناممکن است.
ب- بومی بودن: این مفهوم بیشتر جنبه روش‌شناسانه دارد و ناظر بر این امر است که علوم اجتماعی برای آنکه از اعتبار بیشتری برخوردار شود، باید رویکرد درونی داشته باشد. این مفهوم ناظر به روش‌شناسی و فنون تحقیق است و بیشتر دغدغه عالمان و محققان اجتماعی علمی است و جهت‌گیری سیاسی – ایدئولوژیک نسبتاً خنثی دارد و معطوف به وجوه آموزش و انتقال علم نیست بلکه معطوف به تولید آن است.
پ- بومی‌گرایی (nativism): نوعی گرایش سیاسی و ایدئولوژیک است. در این گرایش مسئله بومی امری سیاسی و مربوط به چگونگی رابطه و نسبت بین غرب و دیگر کشورهاست. در این گرایش سیاسی مسئله بومی یک پروژه است و بیشتر معطوف به پیامدهای علوم اجتماعی است، نه تولید آن. گفتمان بومی‌گرایی در ایران قرائت‌های حداقلی و حداکثری دارد. قرائت حداکثری آن معطوف به گسست با غرب است، اما قرائت حداقل آن می‌خواهد تا با نوعی در هم گره‌زدن جهت‌گیری‌های مختلف، نوعی پیوند با غرب را حفظ کند، ولی به شیوه انتقادی.
ت- بومی‌سازی: بومی‌سازی نوعی سیاست یا خط‌مشی است که متاثر از گفتمان‌های مختلف مسئله بومی، سعی در هدایت سازمان‌یافته علم به سوی بهره‌برداری از علم در جامعه‌ای معین دارد. شارحان بومی‌سازی، عالمان و کنشگران عرصه علوم اجتماعی نیستند، بلکه اغلب دولتمردان و مدیران هستند، از این رو بومی‌سازان بیشتر معطوف به دستاوردها و نتایج علم هستند تا روش‌های معتبر آن.
ث - بومی‌نگری: یا بوم‌آگاهی، نوعی خودآگاهی بازاندیشانه و انتقادی عالمان و کنشگران علوم اجتماعی نسبت به فعالیت‌های حرفه‌ای‌شان در تمام زمینه‌های آموزش، پژوهش و کاربست علم است.

بنابراین ضمن پذیرش اصل بومی‌شدن به مثابه یک واقعیت اجتناب‌ناپذیر در جامعه‌ای مانند ایران، به نظر می‌رسد باید تلاش کنیم، جهانی بیندیشیم و محلی عمل کنیم. یعنی ضمن تلاش برای پیوند بیشتر با جهان علم و علم جهانی، سعی شود با محیط و محل خود نیز بیگانه نباشیم و نسبت به تاثیرات خودآگاه و ناخودآگاه محیط بر کار حرفه‌ای خود آگاه باشیم. از این رو بومی‌نگری نوعی خودآگاهی حرفه‌ای و نه یک سیاست و خط مشی و ایدئولوژی از پیش تعیین شده است. برای جامعه‌شناسان، انسان‌شناسان و کنشگران عرصه علوم اجتماعی، بحث بازتابی بودن (reflexivity) بسیار مهم است و به این نتیجه رسیده‌اند که علم فارغ از ارزش نیست و جهت‌گیری‌هایی در علم وجود دارد، محل، جغرافیا، تاریخ، زبان و فرهنگ ما بر اندیشه‌های عالم تاثیرگذار است.

لینک مطلب در روزنامه خورشید

********
پی‌نوشت: در خصوص این مطلب خواننده‌ی محترم باید در نظر داشته باشد که برای یک روزنامه اصولگرا نوشته شده است.