موضوع شهروندی (Citizenship) یکی از مهم‌ترین و پرکاربردترین نظریه‌های‌‌ امروزی‌‌ است. شهروندی‌‌ به رسمیت شناختن حق همه افراد برای‌‌ برخورداری‌‌ از حقوق قانونی‌‌ و همچنین مسئولیت‌هایی‌‌ است که آنها باید برای‌‌ برخورداری‌‌ از یک زندگی‌‌ مناسب‌تر برعهده بگیرند.
مسئله شهروندی‌‌ بستر اجتماعی‌‌ مناسبی‌‌ را برای‌‌ فعالیت‌های‌‌ فرد مهیا می‌‌‌کند تا او بتواند همه چیز را در خدمت پیشرفت خود به دست گیرد. اما در این میان یک سئوال مهم مطرح می‌‌‌شود: آیا فرد می‌‌‌تواند تنها درصدد دستیابی‌‌ به حقوق فردی‌‌ خویش برآید بدون اینکه چیزی‌‌ به نام حقوق جمعی‌‌ را نیز به رسمیت بشناسد؟ بی‌‌ شک پاسخ به این سئوال فوق در یک یا چند یادداشت خلاصه نمی‌‌‌شود و نیاز به کنکاش بیشتری‌‌ دارد، اما باید به ذکر این نکته بسنده کرد که بر اساس باورها و اعتقادات غالب در جامعه ما، هیچ فردی‌‌ نه می‌‌‌تواند و نه باید به گونه‌ای‌‌ انحصاری‌‌ تنها در فکر پیشرفت و گسترش زندگی‌‌ خود برآید بدون آنکه هیچ ارزش و اهمیتی‌‌ برای‌‌ سایر افراد جامعه در نظر بگیرد. اینجاست که موضوعی‌‌ به نام اخلاق اجتماعی‌‌ به وجود می‌‌‌آید.
اخلا‌ق یکی‌‌ از مهمترین حوزه‌های‌‌ مورد تاکید همه ادیان آسمانی‌‌ است. اخلا‌ق یک قلمروی‌‌ مهم در زندگی‌‌ اجتماعی‌‌ و معرفتی‌‌ هر فرد شناخته می‌‌‌شود و حتی‌‌ پیش از هر چیز یک وسیله تنظیم کننده در روابط اجتماعی‌‌ انسان‌ها تلقی‌‌ شود. اخلا‌ق مدافع منافع اجتماعی‌‌ و گروهی‌‌ اعضای‌‌ یک جامعه است و در این راه عهده‌دار نوعی‌‌ آگاهی‌‌ است که آنها را به مرور به مخاطب خود منتقل می‌‌‌کند.
اما در مباحث اخلا‌قی‌‌ جدای‌‌ از حوزه مرتبط با فرد، آنچه که به همان میزان مهم به نظر می‌‌‌رسد وجود ارتباط بین اخلا‌ق فردی‌‌ هر شخص با جامعه و اجتماعی‌‌ است که او در آن زیست می‌‌‌کند. باید بپذیریم که از قوه به فعل رسیدن بسیاری‌‌ از صفات انسان (وحتی‌‌ صفات منفی) می‌‌‌تواند به گونه‌ای‌‌ اکتسابی‌‌ و تحت تاثیر اجتماعی‌‌ باشد که وی‌‌ در آن زندگی‌‌ می‌‌‌کند.
به عبارت دیگر بازتاب رفتار هر کس در جامعه عرضه کننده گونه‌ای‌‌ از روابط آشکار و پنهان موجود در همان جامعه است، چون به هر حال انسان معلول اجتماع است و اجتماع در قبال او دارای‌‌ مسئولیت. هرچند این واقعیت هرگز نمی‌‌‌تواند توجیهی‌‌ شود بر رفتارهای‌‌ قانون‌شکنانه و نادرست او به بهانه تاثیر گرفتن از جامعه و یا گرفتن انتقام از آن شود.
از طرف دیگر شخصیت هر فرد متاثر از صفات ظاهری‌‌ یا درونی‌‌ اوست. جنبه‌های‌‌ مختلف شخصیت فرد از لحاظ دائمی‌‌ بودن یکسان نیست؛ آنچنان که برخی‌‌ از این جنبه‌ها مانند صفات ظاهری‌‌ تغییرپذیر نیستند اما برخی‌‌ جنبه‌های‌‌ دیگر قابل تغییرند. مثلا‌ اگر شکل ظاهری‌‌ صورت یا قامت فیزیکی‌‌ انسان غیرقابل تغییر باشد اما به وجود آمدن یا از بین رفتن صفاتی‌‌ چون هیجان، سرکشی‌‌ و یا برانگیختگی‌‌ در انسان می‌‌‌تواند تابعی‌‌ مستقیم از وقایع اجتماعی‌‌ در حال وقوع اطراف او باشد و همین صفات است که در کنش و واکنشی‌‌ دائمی‌‌ با محیط به سر برده و برآیند آنرا متوجه جامعه می‌‌‌نماید. در همین رابطه آنگاه که آن اجتماع موجب شود تا این صفات اخلا‌قی‌‌ به صورتی‌‌ دائمی‌‌ از آدمی‌‌ صادر شود آنگاه آن صفات به خلق تبدیل می‌‌‌شود، زیرا علت پدیدار شدن یک خلق در بشر، عادت است و عادت به معنای‌‌ تکرار یک عمل.
در جمهوری‌‌ اسلامی‌‌ ایران که محتوای‌‌ آن توسط قانون اساسی‌‌ تعریف شده است نسبت شهروندان با قدرت و حکومت یک سهم مساوی‌‌ است. بر اساس اصول روشنی‌‌ از قانون اساسی‌‌ باید با همه در برابر قانون یکسان برخورد کرد و این یعنی‌‌ رعایت اخلاق شهروندی‌‌ در تمام سطوح کشور.

لینک مطلب در روزنامه خورشید

********
پی‌نوشت: در خصوص این مطلب خواننده‌ی محترم باید در نظر داشته باشد که برای یک روزنامه اصولگرا نوشته شده است.