وضعیت غیراخلاقی جامعه امروز ما را ذکر مقصود فراستخواه چنین توصیف کرد: «ما حاضریم هر چقدر کسی بخواهد برایش اشک بریزیم، اما کمکش نمیکنیم و چیزی نمی دهیم. این وضعیت غیر اخلاقی است که در جامعه ما شیوع دارد. یعنی حاضریم اشک بریزیم و طومار امضا کنیم. اما حاضر نیستیم چیزی خرج کنیم».
به تازگی در فضاهای مجازی یا حقیقی مرسوم شده اگر واقعه تلخ اجتماعی همچون کودک آزاری، اعتیاد، اسیدپاشی و غیره را مشاهده میکنیم، در حد چند مطلب شعر گونه و یا انتشار مطلب دیگران درباره آن واقعه خودمان را راضی کرده و فکر کنیم که کمک بزرگی به آن پدیده کردهایم. من منکر آگاه سازی رسانهای درباره این وقایع نیستم و در این شکی ندارم که امری لازم است، اما کامل نیست. باید بررسی کرد که مشکل در کجاست که دچار این کج رفتاری شدهایم.
در حالیکه با این عملکرد رسانهی مشکلات که از بین نمیرود بلکه مشکلی بر مشکل دیگر افزوده میشود، انتشار این قبول موضوعات سبب شکستن تابوهای اجتماعی و از بین رفتن قباحت آنها میشود؛ در نتیجه همیشه شاهد چنین ناهنجاریهای اجتماعی هستیم. به نظر من تا وقتی که نشسته باشیم همه مشکلات را به گردن ساختار قدرت سیاسی بیندازیم و خودمان را قانع کنیم که همه مشکلات از بالا میباشد، مشکلی از جامعه ما حل نمیشود. مگر در علم اقتصاد نخواندهایم دولتها هیچ وقت تاجر خوبی نمیشوند. در امر اجتماع و فرهنگ هم باید ادعا کرد، که دولتها هیچ وقت دلسوز خوبی برای جامعه نبودهاند. اینجا من منکر نقش دولت نیستم اما تا وقتی ما در موضع انفعال باشیم دولت به خودش اجازه میدهد در همه ساحتهای زندگی ما وارد شود و دخالت کند. بلکه دولت باید در حد یه سیاستگذار و بصورت ارشادی در جامعه حضور داشته باشد.
انفعال ما هم ریشه در سیاستزدهگی ماست. تا وقتی که بخواهیم همه امور زندگی شخصی و فردیمان را در پرتو سیاست تعریف کنیم. مشکلی از مشکلات اجتماع حل نمیشود و همین میشود که جامعهی سیاستزده و منفعل داریم و منتظریم دیگران بیایند مشکلات جزئی و کلیمان را حل کنند و همیشه حلال مشکلات خود را در افراد تاثیر گذار جستجو میکنیم. در حالیکه از پتانسیل فردی، اجتماعی خودمان غافل هستیم. توانایی این را داریم با تشکیل گروهی کوچک و حتی رسمی مشکلات خانواده، محله وشهرمان را حل کنیم. البته این مشکل برمیگردد به خودخواهی و عدم همراهی در گروه ما ایرانیان. البته همه درباره این مشکل نظر دادن اما هیچگاه دنبال راهحل واقعی بر اساس وضع موجود نبودند؛ برآیند رفتارما همین میشود. هرمشکلی که پیش میآید با خواندن چند شعر یا متن رادیکال همیشه قانون، ساختار سیاسی را مقصر میدانیم. یک طرف قضیه همیشه متن قانون و یا اجرای قانون است. اما به عنوان یک شهروند در جامعه چقدر سعی کردیم از وقوع این واقعه اجتماعی در خانه، ساختمان محل سکونت و محلهمان جلوگیری کنیم در حالیکه خیلی از همین پدیده های اجتماعی هم چون کودک آزاری، همسر آزاری، اعتیاد وغیره در نزدیکی سکونتگاههای ما رخ میدهد. خود ما چقدر تلاش کردیم که مشکل را قبل از رخداد واقعه شناسایی کرده و حل یا تقلیل بدهیم؟
دکتر پرویز پیران در تعریفی که از جامعه مدنی میکند، میگوید:« جامعه مدنی عرصه خودخواهانهترین خواسته و تمایلات فرد، فردگرا که عقلانیت تاریخی حکم کرده که این خواسته و تمایلات را جمعی پاسخ دهد». شاید هنوز ما به آن عقلانیت تاریخی نرسیدهایم که خواستهها و تمایلات اجتماعی خود را در ساحت جمع جواب بدهیم.
********
پینوشت: در خصوص این مطلب خوانندهی محترم باید در نظر داشته باشد که برای یک روزنامه اصولگرا نوشته شده است.