چند سالی است که دغدغه‌ی زبان و یافتن زبانی مناسب برای انتقال اطلاعات ذهن‌ام را خیلی درگیر کرده، اما متاسفانه در بین مترجمان و نویسندگان امروز ما به ندرت چنین دغدغه‌ای دیده می‌شود.
در بین خیل مترجمان و نویسندگان ما به خصوص آن‌ها که در حوزه‌ی فلسفه فعال هستند متاسفانه چیزی به نام کلمه‌سازی رایج شده که در بسیاری از موارد نه تنها مفهوم کلام را منتقل نمی‌کند، بلکه حتی به نافهم‌تر شدن موضوع کمک می‌کند.
اما وقتی کمی به عقب نگاه می‌کنی، شخصیتی مثل محمد علی فروغی به چشم می‌خورد که نه تنها ذهن ایرانیان را با فلسفه‌ی غرب آشنا کرد، بلکه زبان فارسی را هم به زبان معیار و قابل فهم برای مردم نزدیک کرد، باید در نظر داشت که فروغی حد وسط زبان متمایل به عربی آن روزگار و سره‌نویسی نامربوطی بود که داشت در ایران رایج می‌شد.
در ادامه‌ی مطالعه‌ی منابع برای کتاب «گفتار دکارت» به مقدمه‌ای برخوردم که محمد علی فروغی برای جلد دوم سیر حکمت در اروپا در سال ۱۳۱۸ نوشته است، بی مناسبت ندیدم که بخش‌هایی از آن مقدمه را اینجا نقل کنم:

«کوشش نگارنده [محمد علی فروغی] همواره این بوده است که اصول فلسفی اروپاییان را به بیانی ساده و لیکن به زبان فارسی حقیقی به نگارش درآورم و مقصودم از زبان فارسی حقیقی زبانی است که ایرانیانی بدان گفت و شنید یا نوشت و خواند می‌کنند که اذهان‌شان به سبب معاشرت با خارجیان مشوب نگردیده و در نویسندگی از زبان پدران ما منحرف نشده‌اند... فراموش نشود که هر قوم در بیان مطالب شیوه‌ی خاص دارد که انحراف از آن تضعیع زبان است و کم‌ترین نتیجه‌ی فاسدش این است که شنونده یا خواننده مراد گوینده یا نویسنده را به درستی در نمی‌یابد.
البته منظورم این نیست که ما باید افق نظر خود را به آن چه پدران ما می‌گفتند و می‌نوشتند محدود کنیم و در مقام ابداع و تجدید نباشیم، بلکه به کلی بر خلاف این نظر دارم و جداٌ معتقدم که ما هم خود باید در فکر ابداع باشیم و هم از خارجیان و مخصوصاٌ از اروپاییان اخذ و اقتباس بسیار کنیم... ولیکن آگاهی و اقتباس از افکار و لطائف گفتار خارجیان مستلزم آن نیست که شیوه‌ی زبان و بیان خود را از دست بدهیم و پسندیده‌تر آن است که فکر اروپاییان را به زبان و بیان اختصاصی ایرانی درآوریم... اینکه گفتیم کوشش ما این بوده است که آن تحقیقات را به بیان اختصاصی ایرانی درآوریم نباید حمل شود بر اینکه گفته‌های اروپاییان را از قالبی که آن‌ها به معانی داده‌اند بیرون آورده و به افکار خودمان نزدیک کرده باشیم...»