سالهای سال است که عمرشان را در مراکز نگهداری میگذرانند، خیلی از آنها هرگز خانه و خانواده خود را ندیدهاند. انگار که به این دنیا قدم نهادند و محکوم به تنها زیستن هستند اما به چه جرم؟ مشخص نیست.
آنها دنیای کوچک ولی زیبایی دارند. دنیایی به دور از هرگونه گناه، فساد، خیانت، دشمنی، حسادت، ریا و... اما با قلبی پر از عشق و محبت و مهربانی.
آنها از پاکترین مخلوقات خدایند که متأسفانه بعضی از ما به خاطر تفکرات محدود و بسته خود از آنها دوری میکنیم.
وقتی شبها سر بر بالین خواب میگذارند به امید صبح زیبایی هستند که در آن دنیای دلتنگیها و تکرار انتظارها را با دیدن چهرهای آشنا برای مدتی به دست فراموشی بسپارند اما چه زود امید زیبای آنها به تاریکی شب میپیوندند.
معلولان ذهنی افرادی بی آزارند که متاسفانه بسیاری از مردم به دلایلی از آنها دوری میکنند در صورتی که این افراد نه تنها به کسی آسیبی نمیرسانند بلکه شاید تنها آرزویشان جذب محبت از سوی دیگران باشد.
با آنها که حرف میزنی بیشتر سخنشان دلتنگی است، نقاشیهایشان همه حکایت از دلتنگی و انتظار آنها بود؛ انتظار برای بودن در جمع خانواده، در تمام نقاشیها عکس خانه، پدر و مادر و حتی تصویر خودشان را هم کشیده بودند اما کمی دورتر با چهرهای گرفته و غمگین؛ با رفتار و حرکاتشان هم میخواهند بفهمانند که چقدر نیازمند محبتاند، دستهایشان را دراز می کنند و یا اینکه با نگاهایشان آمد و رفتن هر کسی را بدرقه میکنند.
آنها فقط نیازمند محبت هستند و این کمترین درخواستی است که هر فرد میتواند از همنوع خود داشته باشد. اما دیده شده بسیاری از افراد و خانوادهها با این تفکر که این افراد عقبمانده ذهنی هستند تمام عواطف آنها را زیرپا میگذارند.
برخی از این معلولان ضریب هوشی نسبتاً خوبی دارند اما به علت عدم ملاقات خانواده دچار افسردگی شدید شده و رفته رفته تبدیل به یک فرد ایزوله میشوند.
باید در نظر داشت که این افراد نیز از حقوق شهروندی برخوردارند و بی شک حقوق شهروندی یک فرد توانخواه با فرد سالم قابل قیاس نیست. مشکل بیشتر آنجاست که جامعه آنها را به دید یک بیمار روانی میبیند در صورتی که آنها فقط از بهره هوشی پایینی برخوردارند.
معلولان ذهنی به دلیل نوع معلولیت خود از بیشتر امکاناتی که در قانون جامع حمایت از حقوق معلولین درنظر گرفته شده، بیبهره هستند از این رو به نظر میرسد قانونگذاران باید راهکار دیگری برای این بخش از افراد جامعه بیابند.
طبق قانون، خانوادهها حق دارند که فرزند معلول خود را به مراکز نگهداری از معلولان ذهنی بسپارند ولی باز از آنها انتظار میرود که تمام مسئولیتها را به عهده این مرکز نگذارند. کارشناسان توصیه میکنند بهتر است خانوادهها فرزندان خود را حداقل هفتهای یک بار به خانه ببرند تا نیاز عاطفی این افراد تأمین شود چون مراکز هرگز نمیتوانند نیاز عاطفی این افراد را تأمین کنند.
افرادی که دچار عقبماندگی ذهنی احساس نیاز بیشتری نسبت به افراد عادی به اطرافیانشان میکنند و وقتی از محیط خانواده دور میشوند به دلیل اینکه قدرت تکلم ندارند، نمیتوانند احساسات خود را بیان کنند که با این وجود مشکلات آنها تبدیل به اختلالات رفتاری میشود.
********
پینوشت: در خصوص این مطلب خوانندهی محترم باید در نظر داشته باشد که برای یک روزنامه اصولگرا نوشته شده است.