با وجود آنکه در دیدگاه جدید، زبان نه فقط به عنوان ابزار اصلی ارتباطات بلکه به صورت ظرف اصلی و فعال اندیشه‌ی انسانی چه برای جمع‌بندی فکرها، مهارت‌ها و تجربه‌ها و چه برای تحلیل این داده‌ها و نتیجه‌گیری‌هایی که کنش فردی و اجتماعی را تعیین می‌کند، مطرح شده؛ اما همچنان مهم‌ترین نقش زبان برقراری ارتباط و انتقال اطلاعات است که امروز بسیاری از وظایف آنرا نوشتار به عهده گرفته است.
از این رو زبان را نباید فقط ظرف و قالبی برای اندیشه دانست، بلکه امروز دیگر زبان در حقیقت خود اندیشه است و اگر به زبان تنها به عنوان یک ابزار نگاه کرده و هدف اندیشنده را از آن کنار گذاشته و فقط در بند ترجمه به عنوان وسیله‌ای قابل اطمینان برای انتقال یک اندیشه به اندیشه‌ی دیگر باشیم، هرگز نخواهیم توانست به یک اندیشه قابل اعتنا برسیم.
درست است که «هنوز ذهن شخص متفکر احتمالاً درباره اصطلاحاتی که به طور دقیق با مفهوم مورد نظر، متناسب باشد، درمانده شده و نمی‌تواند منظور خود را به طور صحیح برای دیگران و حتی خودش، قابل فهم کند؛ اما ساختن لغات تازه ادعایی است در حوزه‌ی قانون زبان‌ها، که به ندرت موفق می‌شود». به کلماتی نظیر «دویچمگویک»، «سهش»، «هچش» و «همست» نگاه کنید که چقدر در برقراری ارتباط با مخاطب دچار سختی هستند و در مقابل کلمات «روغن‌زبانی»، «رسانه‌های شنیدیداری» و «زنده‌مانی» را ببینید که هدف گوینده را در کم‌ترین واژه‌ها به مخاطب منتقل می‌کنند. اما یافتن کلماتی چنین درست به خصوص در زبان فلسفی کاری سخت است به همین دلیل «بهتر است در استفاده از آنها اسراف نکرده یا برای تنوع کلمات عجیب و غریب خودساخته به کار نبریم، زیرا ممکن است در این مسیر حتی فکری که می‌خواستیم منتقل کنیم، هم از بین برود».
دغدغه‌ی زبان به عنوان یک موضوع مهم برای ارتباط با عامه مردم را حتی در نوشته‌های جناب دکارت هم می‌توان یافت؛ نوشتن به زبانی که برای عموم قابل درک نباشد، سنت غلطی بوده، هست و خواهد بود؛ که باید راهی برای رفع آن پیدا کرد. در آن زمان رسم لاتین¬نویسی که به گونه‌ای فخرفروشی علما بر عموم بود، چیزی شبیه همین نوشتن‌ها به زبان غیرقابل فهم برای عموم است که این‌گونه استدلال می‌شود کسی که می‌خواهد این موضوع را بفهمد باید زحمت فهمیدن زبان آنرا بکشد. از آنجا که عموم مردم چنین کاری را نمی‌کنند، نوشته‌هایی با این شیوه، هر اندازه هم که مهم باشند، در حد رساله‌های دانشگاهی باقی مانده و هرگز به میان مردم راه نمی‌یابند. جناب دکارت در نامه‌ای به تاریخ 20 نوامبر 1629 به پدر مرسن [دوستی که تا پایان عمر مرسن با هم نامه‌نگاری داشتند] می‌نویسد: به دنبال زبانی هستم که عامه‌ی مردم و حتی روستاییان دور افتاده «از طریق آن بتوانند درباره‌ی حقیقت چیزها، بهتر از داوری کنونی فیلسوفان دست به داوری بزنند».
در شرایط امروز، زبان برای ما، هم ابزار کار است و هم هدفی برای ساختن علوم و اندیشه.

********************
منابع:
1- فکوهی، ناصر- یادداشت ماه انجمن جامعه‌شناسی ایران- تیر ماه 1389
2- کانت، امانوئل- نقد عقل محض- نظری، بهروز (مترجم)- چاپ دوم 1390- انتشارات باغ‌نی- صفحه 370
3- مجموعه آثار دکارت- ویراسته‌ی آدام و تانری- بخش نامه‌ها
4- کتاب در دست چاپ گفتار دکارت- عطایی، محمد رضا (تحقیق و تصحیح)