قدمت دغدغههاى زندگى شهرى را مىتوان همسن تاریخ شهرنشینى تخمین زد. یکى از مهمترین اهداف مدیریت شهرِی دستیابی ساکنین شهرى به کیفیت زندگی مناسب و پایدار است. کیفیت زندگى شهرى یکى از اهداف اصلى توسعه پایدار بوده و داراى دو دسته شاخص ذهنى و عینى است.
نگاه ذهنى به کیفیت زندگى شهرى را مىتوان محصول ادراکات فردى و رضایت شهروندان از زندگى در محیط شهر دانست. اما نگاه عینى که از دادههاى ثانویه به دست مىآید قابل لمستر بوده و با آثار و نتایج کیفیت در زندگى اجتماعى قابل شناسایى است؛ جالب توجه است در پژوهشهاى انجام شده به ندرت ترکیبى از شاخصهاى عینى و ذهنى به کاربرده شده است.
اما نباید فراموش کرد که شهر هر چقدر هم داراى شاخصههاى بالاى آمارى باشد، زندگى در آن دردسرهایى به همراه دارد؛ از این رو نمىتوان از موانع و سدهاى روحى و روانى یک زندگى آرام و بدون تنش در شهر غافل شد.
آلودگىهاى مختلفى که در شهرهاى صنعتی، بزرگ و پرجمعیت وجود دارند و انواع ناراحتىها و اختلالات روحى و روانى را براى شهروندان ایجاد مىکنند، از جمله عواملى هستند که زندگى در شهر را از هرجاى دیگر، سختتر و دشوارتر مىسازند. آلودگىهاى صوتی، آلودگى آب و هوا و آلودگىهاى اطلاعاتی، از جمله مواردى هستند که در چرخهى صعبالعبور ساختن عبور از جادههاى زندگى شهری، نقش به سزایى دارند. افزایش جمعیت، تخصصى شدن مشاغل و گسترش شهرها، باعث شده تا زندگى و گذران معیشت، مثل گذشته آسان و ساده نباشد. نخست اینکه امروزه هیچکس نمىتواند بدون داشتن شغل ثابت و مطمئن، به آیندهى کارى مطمئن، تکیه داشته باشد. به همین دلیل، برخوردارى از مدارج تحصیلى بالا و مناسب و داشتن تخصصهاى فنى و علمی، از جمله معیارهاى اصلى و مهم کارفرمایان براى استخدام نیروهاى تازهکار به شمار مىرود. البته در هیچ جاى دنیا هم اینطور نیست که کسى انتظار داشته باشد گوشهیى بنشیند و لقمهیى نان حلال، برایش به ارمغان بیاید.
شهر، جایى است که درآمدهاى آن، بین صدهاهزار نفر تقسیم مىشود. جایى که کمتر پیش مىآید همگى دارا باشند یا همه ندار. جایى که همه چیز در اعتدال پیش مىرود. حتى درآمدها و امنیتهاى جانى و مالى و شغلی. جایى که مردم، حتى کمتر وقت مىکنند حال همدیگر را بپرسند. جایى که ماراتن نفسگیر زندگی، به اوج خود مىرسد. همگى سعى مىکنند تا هرطورى شده، از خط پایان عبور کنند، حتى با پاى شکسته.
پیچیدگىهاى نامهربان زندگى در شهر، شاید براى آنهایى که در شهرنشینى خبره شدهاند و با تمام موانع امرار معاش در شهر آشنا هستند، چندان پیچیده ننماید، ولى به دلیل عادت این دسته از مردم به دردسرهاى زندگى شهرى نمىتوان از آن چشم پوشید.
زندگى انسان امروزى در روستایى دورافتاده هم زندگى کند باز با دردسرهاى زندگى شهرى اجین شدهاست؛ زیرا حتى اگر از لزوم مسافرتهاى آن روستایى براى کارهاى روزمره به شهر –و درگیر شدن با دردسرهاى آن- چشم بپوشیم، باز مىبینیم که بخشى از مشکلات شهرنشینى به جامعهى آنها رسوخ کرده و مشکل آنجا بیشتر مىشود که بدون برخوردارى از امکانات شهری، دردسرهاى آن را باید تحمل کنند، پس بسیار اتفاق مىافتد که راهى شهر شوند تا در کنار دردسرهایى که حس مىکردند از مواهب شهر هم برخوردار شوند و آنجاست که دردسرهاى تازه رخ مىنماید و تا این شخص بخواهد به این شکل جدید زندگى عادت کند زمان زیادى را از دست داده است.
********
پینوشت: در خصوص این مطلب خوانندهی محترم باید در نظر داشته باشد که برای یک روزنامه اصولگرا نوشته شده است.
اگر افتخار میدید شما هم از وبم دیدن کنید.
www.andam-mr.ir