جوامع انسانی بیشتر از آنکه به خیابان تقسیم شوند به روابط بین انسانها و شرایطی که در این روابط حاکم است بستگی دارند، هر اندازه هم که خیابان بلند و ساکنان آن بخواهند آرمانی فکر کنند باز هم جزئی از جوامع بشری هستند و بهتبع آن دارای شرایط و قوانین همین جوامع. وقتی از خشونت حرف میزنیم باید در نظر داشته باشیم که قواعد آن در همه جا یکسان است، گرچه در خیابان بلند به دلیل نوع نگاه خاصی که وجود دارد خشونت همواره تقبیح میشود اما در همین خیابان هم هر روزه میتوان به موارد متعدد خشونت برخورد کرد، خشونت در خیابان، در خانه، در مدرسه و ... .
اما وقتی موضوع خشونت علیه زنان مطرح میشود باید در نظر داشت که این نوع از خشونت به مراتب خطرناکتر است، زیرا به صورت بالقوه قابلیت بازتولید در جامعه را دارد و حتی میتواند در نسلهای بعد نیز منتشر شود و چرخه درست جامعه را دچار مشکل کند. خشونت علیه زنان گرچه همواره در متن و قوانین خیابان بلند جرمی نابخشودنی دانسته شده، اما باز هم میتوان موارد متعدد آنرا در گوشه و کنار این خیابان دید. وقتی هم به خشونت پنهان میرسیم که بهتر است دنبال موارد و جاهایی بگردیم که این نوع از خشونت وجود ندارد، زیرا هر کجا را که مثال بزنیم، میتوان در آن نمونههای مختلف خشونت پنهان علیه زنان را نام برد.
اپیزود اول: خشونت، خشونت
خشونت همواره یکی از ابعاد زندگی انسان بوده است، حداقل از زمانی که تاریخ مکتوب درباره آن وجود دارد، میتوان انواع مختلفی از آن را در جوامع بشری مثال زد. خشونت به تعبیر هابز بیانگر وضع طبیعی جوامع بشری است و در یک کلمه میشود روی آن عنوان «جنگ همه با همه» گذاشت. برخی جامعهشناسان معتقدند خشونت همه ابعاد زندگی اجتماعی را در برمیگیرد و حد پایین زندگی اجتماعی را میسازد که در آستانه پایینتر از آن افراد نمیتوانند اجتماع واقعی را تشکیل دهند. باید در نظر داشت که بالا رفتن میزان خشونت حتی در درون یک اجتماع منظم و به ظاهر صلحآمیز خطر فروپاشی و طغیان سرکوب نشدنی را افزایش میدهد. در حقیقت میتوان گفت که خشونت رفتاری غیرعقلانی است که در دو حالت بروز میکند، اول پایین آمدن سطح کنترلهای اجتماعی که در افراد و چه در جامعه و دوم در شرایطی که سطح آگاهی افراد یا گروههای اجتماعی بد جامعهپذیر شده پایین باشد. از سویی دیگر خشونت را میتوان یکی از منابع قدرت یا مشروعیتساز دانست که ضعیفترها را که معمولا دارای اکثریت هستند زیر قدرت قویتری که تهدید میکند، قرار میدهد.
نوع دیگری از خشونت، استفاده راهبردی از آن است که بیشباهت به رجزخوانی پهلوانان قدیم هم نیست. در این حالت خشونت به عامل اصلی شانتاژ تبدیل شده و در این صورت فردی که از لحاظ جسمانی یا ابزار تهدیدی همیشه زورمندتر هم نیست میتواند مقاومت رقیب یا رقبا را از بین ببرد. علاوه بر این نوع دیگری از خشونت به نام بیهنجاری وجود دارد که در آن ملاک حق و تکلیف افراد میزان قدرتی که در اعمال خشونت دارند مشخص میکند در نتیجه افراد در مورد حقوق و تکالیفشان دچار سردرگمی شده و مشروعیت تکالیف و حقوق افراد از بین میرود. در هر حال خشونت باعث بروز منافع و هیجانهای طرف دارای قدرت شده و در نهایت جامعه را در هر سطحی که دچار خشونت شده از هم میپاشد.
اپیزود دوم: خشونت، پنهان
علاوه بر موارد بالا که خشونت در آن به صورت عریان و علنی به کار برده میشود، در بین جوامع بشری نوع دیگری از خشونت هم کاربرد دارد که از آن میتوان به خشونت پنهان نام برد. نوعی از خشونت که در آن نه زور عریان به کار میرود نه تهدید و نه هیچ ابزار قدرتنمایی دیگر که حتی در بسیاری از موارد حتی فرد مورد خشونت قرار گرفته هم خود نمیداند که مورد خشونت قرار گرفته و تنها در خود احساس نوعی ضعف، عدم اعتماد به نفس، ناتوانی، حقارت و... میکند؛ به عنوان نمونه میتوان به مقایسه بچهها با هم یا مواردی دیگر از این دست اشاره کرد.
اپیزود سوم: خشونت، زنان، خشونت
یکی از موضوعاتی که در باب خشونت این روزها بیشتر مورد مناقشه قرار گرفته، بحث کاربرد خشونت علیه زنان است. ضعف جسمانی زنان نسبت به مردان همتراز اگرچه میتواند یکی از دلایل کاربرد خشونت علیه آنها باشد، اما بیشک رواج نوع نگاهی در جامعه که زنان را آسیبپذیر و در معرض همیشگی خطر میداند بیشتر بر این مسئله دامن زده است. باید در نظر داشت که در منظر عمومی چه زن و چه مرد در درجه اول شهروند محسوب میشوند و نباید هیچکدام را در دسته دیگری قرار داد که تفاوتها تنها زمانی میتواند ملاک باشد که شما قصد ارزیابی جنسیتی داشته باشید و در شرایط دیگر باید هر دو به عنوان شهروندان جامعه مورد مطالعه قرار بگیرند.
اما در جامعه امروز این نوع از نگاه به هیچ عنوان وجود ندارد و همین امر باعث بروز خشونتهای متعددی علیه زنان در جامعه شده است، خشونتهایی از همه ابعاد آن. آشکار و پنهان، راهبردی و بیهنجاری، جسمی و روحی، جنسی و ذهنی و... .
علاوه بر این نوع نگاه افراد جامعه به آسیبدیدگان خشونت نیز یکی دیگر از مسائل دامن زننده به گسترش خشونت علیه زنان است، زمانی که زن حتی در زمان قربانیبودن، باز هم مجرم دانسته شود، نمیتوان انتظار داشت که سطح خشونت پایین آمده و به حالت طبیعی برسد.
خشونت علیه زنان را میتوان در سه حوزه مختلف دستهبندی کرد:
1- خانواده (ضرب و جرح، آزار جنسی دختر بچهها، خشونت مربوط به تهیه جهیزیه، رفتار شوهر، آزار جنسی توسط غیرهمسر و استثمار جنسی)
2- جامعه (تجاوز به عنف، سوءاستفاده جنسی، آزار و ارعاب جنسی در محل کار و تحصیل، خرید و فروش زنان، تنفروشی تحمیلی)
3-دولت (عقیمسازی و سقط جنین تحمیلی، کاربرد اجباری داروهای ضد بارداری، کشتن نوزاد دختر، جنسیتگزینی پیش از زایمان و تجاوز فراگیر در جنگها) که شاید لزوما همه آنها در یک جامعه وجود نداشته باشد اما نمونههای آن را میتوان در جوامع مختلف دید.
البته در مواردی هم دیده شده که بهانه مردان از ابراز خشونت ادب کردن زنان و تحقق خواستههایشان است؛ در حالی که عکس این امر را نمیپذیرند، به عنوان نمونه باید از این مردان پرسید آیا حاضرند در زمان اشتباه، خود نیز توسط زنانشان ادب شوند؟
از سویی دیگر زنان قربانی خشونت غالبا در طی جریان دادرسی در دادگاه به محاکمه کشیده شده و گناه جرم به گردن خودشان میافتد. در واقع زنان خیلی پیش از آنکه کار به دادگاه بکشد مورد تحقیر و ناباوری قرار میگیرند. زنان بیش از هر چیز به دلیل شیوه بازجویی پلیس از قربانیان تجاوز و شیوه انجام معاینات پزشکی تمایلی به گزارش مورد خشونت ندارند.
در جامعه دیده میشود که گاه خود زنان چنان جامعهپذیر میشوند که خشونت را باز تولید کرده و استمرارش را تداوم میبخشند.
با این همه باید در نظر داشت که جامعه دستخوش خشونت را دیگر نمیتوان جامعه نامید بلکه در حقیقت «ناجامعه» است.
با همه این موارد آنچه گفته شد شرایط خیابان بلند است، هر چند این خیابان خیالی بنابر همه شواهد با خیابانهای طبیعی ما یکسان است.
منابع:
جامعهشناسی زنان- پاملا ابوت و کلر والاس
جامعهشناسی- آنتونی گیدنز
جنسیت در زندگی روزمره- ماری هولمز
فرهنگ جامعهشناسی انتقادی
جنسیت و خشونت- عباس محمدی اصل