براى بیشتر ما اتفاق افتاده که احساس تنهایى و تنها بودن کنیم. یکی از جنبههای تنهایی این است که فرد میپندارد خانواده یا دوستانش او را درک نمیکنند و پذیرای او نیستند.
روانشناسان از سه نوع تنهایى در جامعه صحبت مىکنند: تنهایى اجتماعى، تنهایى موقعیتى و تنهایى عاطفى.
البته باید در نظر داشت که بعضی مردم از لحظههای تنهایی خود بی اندازه لذت میبرند؛ البته باید توجه داشته باشیم افرادی که ترجیح میدهند در انزوا به سر برند یا به کار خود ادامه دهند، تنها هستند ولی تنهایی بر آنان لزوما صادق نیست. تنها بودن صرفا به معنای آن است که کسی از دیگر مردم جدا باشد؛ اما تنهایی بیشتر به احساس فرد اشاره دارد. بنابراین، تنها بودن ممکن است همراه تنهایی باشد یا نباشد. برخى افراد هم با وجود اینکه در جمع هستند باز احساس تنهایى مىکنند. دو سئوال پیش مىآید اول اینکه تنهایی چطور میتواند هم رنج آور باشد و هم لذتبخش؟ دوم: چگونه مىتوان تنها بود و احساس تنهایى نکرد و چطور مىتوان در جمع بود و احساس تنهایى کرد؟
فردِ تنها، احساس میکند مورد بیمهری کامل قرار گرفته و اجازه ندارد در فعالیتهای مشترک با دیگران شرکت کند. افرادی که احساس تنهایی میکنند علاوه بر احساس نداشتن مشابهت با دیگران، کمتر به کسی اعتماد میکنند، بیشتر اوقات فراغتشان را نیز با فعالیت منفردانه میگذرانند، ملاقاتهاى دوستانه کمی دارند و دوستىهایشان نیز موقتی است.
تنهایی با عواطف منفی از قبیل افسردگی، اضطراب، غم، نارضایتی و خجالت همراه است کسانی که با افراد تنها در ارتباطاند، معمولا آنان را سازش نایافته مىدانند.
کسانی که به تنهایی عاطفی دچار شدهاند، مشکلات بیشترى دارند، اغلب عزت نفس یا خودپنداری مثبت پایینی دارند و در برخوردهای اجتماعی، مضطرب میشوند؛ نگران هستند که از سوی دیگران طرد شوند یا مورد آزار قرار بگیرند.
برخی از روانشناسان معتقدند تنهایی در کودکی شروع میشود. اگر کودکی نتواند مهارتهای اجتماعی مناسبی کسب کند، به هر دلیل که باشد، نمیداند چگونه به صورت موفقیتآمیز با کودکان دیگر تعامل کند؛ سپس در دوره نوجوانى برای محافظت خود از تحقیر و ناراحتی، کاملا از گروههاى دوستان دوری میگزیند.
فرد بدون مهارت اجتماعی، خجالتی، دارای حرمت نفس پایین و هنگام برخورد با غریبه کمرو مىشود. جوانان تنها و ترسوی بسیاری ممکن است به این نتیجه برسند که زندگی نومیدکننده است. این احساس نومیدی شرایط را براى بروز بسیارى از آسیبهاى اجتماعى مهیا مىکند.
فرد در این وضعیت ممکن است به سمت پوچگرایى، بىفایده دانستن همه چیز و در بدترین شرایط خودکشى حرکت کند. گاهى هم دیده مىشود نوجوانان براى حضور در گروههاى اجتماعى سعى مىکنند خود را به گونهاى دیگر معرفى کنند، در این شرایط ممکن است شخص به سیگار و مواد مخدر گرایش یافته و گاه وارد کارهاى خلافى نظیر دزدى، مردمآزارى، زورگیرى و ... شوند.
از این رو مىتوان حساس تنهایى را به عنوان یکى از لایههاى زیرین آسیبهاى اجتماعى دانست که اگرچه خود تنها آسیبى فردى محسوب مىشود، اما مىتواند پلهاى براى رسیدن به آسیبهاى اجتماعى باشد.
الگوهای دلبستگی «بارتلومیو» ایجاد حس تنهایى در کودکان را به دلیل تنها ماندن کودک و ایجاد این حس که از سوى خانواده طرد شده است، مىداند، اما مىتوان دلیل دیگرى مانند مراقبت بیش از حد از کودک و جلوگیرى از ارتباط او با دیگران را نیز به این لیست افزود.
********
پینوشت: در خصوص این مطلب خوانندهی محترم باید در نظر داشته باشد که برای یک روزنامه اصولگرا نوشته شده است.