یوزپلنگ ایرانی

این روزها حمایت از یوزپلنگ ایرانی به یک مد تبدیل شده و از اخباری که می‌رسد، بیشتر احساس می‌کنم همه می‌خواهند نام‌شان در حمایت از یوزپلنگ جایی ثبت شود تا اینکه کاری کنند...

چیزهایی که این روزها به گوش می‌رسد، داستانی را به یادم می‌آورد که بی‌ربط به این وقایع نیست: یکی می‌گفت: «خسن و خسین هر سه دختران معاویه‌اند». یکی دیگر جواب داد: «اول حسن و حسین، دوم سه نه و نه، سه دختر نیستند و پسرند، چهارم معاویه نه و علی» امروز هم گفته‌ها و رفتاری که در حمایت از یوزپلنگ ایرانی می‌کنند، مانند همین جریان است.

سال 1380 زمانی که اعلام شد جمعیت یوزپلنگ‌های ایرانی به کمتر از 60 قلاده رسید؛ در مجله‌ی «صدای سبز» ارگان رسمی «کانون سبزاندیشان ایران» مقاله‌ای بلند در خصوص یوز منتشر کردیم و از مقامات دولتی و غیردولتی خواستیم تا پیش از آنکه یوزپلنگ ایرانی هم به سرنوشت ببر مازندران مبتلا شود، کاری انجام دهند.
امروز بعد از گذشت بیش از 12 سال، تازه قرار شده از یوزپلنگ ایرانی با درج نماد آن روی لباس تیم ملی حمایت شود؛ وقتی این خبر را شنیدم، فکر کردم چرا می‌خواهند به دنیا بگویند که یوزپلنگ ایرانی به حمایت نیاز دارد؟ مگر نه اینکه دشمن اصلی این حیوان زیبا درون مرزهای خودمان است؟

سال‌هاست «صدای سبز» منتشر نمی‌شود و «کانون سبزاندیشان ایران» هم سال‌هاست که تعطیل شده، اما روند مرگ و میر یوزپلنگ همچنان ادامه دارد...

یوزپلنگ ایرانی

پیشنهاد می‌کنم وبلاگ‌نویسان نماد یوزپلنگ ایرانی را در وبلاگ‌های خود درج کرده و هر کدام به نوشتن مطلبی در این خصوص اقدام کنند.