معیار و عامل دوم در حرکت تاریخى امام حسین(ع) درهم‌ ریختگى معیارهاى حق و باطل است. در واقع حضرت فلسفه حرکت خود را در محاق رفتن حق و روى‌آوردن باطل مى‌دانند و مى‌فرمایند: «الا‌ ترون ان الحق یا یعمل به وان الباطل لا‌یتناهى عنه... لیرغب المومن الى لقاء اله» به معنی: مگر نمى‌بینید که به حق عمل نشده و از باطل جلوگیرى نمى‌شود، در این صورت انسان مومن به لقاى خداوند راضى مى‌شود.
در واقع قبل از نهضت عاشورا ما در تاریخ انبیا و مبلغان دیگر ادیان الهى نمونه‌اى را نداشتیم که با این شدت زمینه‌هاى جامعه‌شناختى تحلیل بشود و یک پیشواى مذهبى با تمام قوا بخواهد یک نوع عامل و حرکت را در ادامه تاریخ براى پیروان دین خود و سایر آزادگان مستمر و نهادینه کند. انبیا یکى پس از دیگرى به‌صورت پیاپى مى‌آمدند و انحرافاتى را که امت قبلى مرتکب مى‌شدند، اصلا‌ح مى‌کردند، ولى مقطع تاریخى نهضت عاشورا در دورانى اتفاق مى‌افتد که پیامبر خاتم، آخرین و کامل‌ترین دین را آورده و قرار نیست پیامبرى دیگر اصلاحى در دین وارد کند.
رفتار مردم با حضرت على (ع) و امام حسن (ع) آنها را خانه‌نشین ساخته بود. اینجا نقطه‌اى است که باید تکلیفى براى تاریخ مشخص شود. مى‌شود این ادعا را کرد که اگر امام حسین(ع) در برابر روند تاریخی، جامعه‌شناختى نهضت عاشورا را ایجاد نمى‌کرد، اصول مداراى سازشکارانه و ذبح‌کننده همه ارزش‌ها نهادینه مى‌شد. اگر امام حسین(ع) بر اصول خودش پافشارى نمى‌کرد، قربانى‌کردن همه ارزش‌هاى اسلا‌مى آغاز مى‌شد و همه سازش مى‌کردند و دیگر الگویى وجود نداشت که در تاریخ از او  پیروى کرده و با استناد به آن الگو ارزش‌ها را بازسازى نمایند. در تصور حسین (ع) تخلف از این وظیفه مهم غیرقابل اغماض و بخشش است و باید مقابله جدى با این درهم‌ریختگى معیارى صورت بگیرد.
گروهى که نتوانسته‌اند پایه‌اى براى نهادینه‌کردن تحلیل‌هاى جامعه‌شناختى براى خود فراهم کنند، به اینجا رسیده‌اند که حاکم اسلا‌می، چه به زور غالب شده باشد و چه به راى مردم و چه به اختیار گروه‌هاى صاحب قدرت، حجت تلقى شده و اطاعت امرش واجب است. با این اندیشه در تاریخ یک سیر ارتجاعى شروع مى‌شود، بنى‌امیه و بنى‌عباس از این تحلیل  استفاده کردند و توانستند بر جوامع دینى حکومت کنند. الگوها در پدیدارى چنین بینش‌هاى متعالى سهم بزرگ دارند. با نگاهى به بعثت پیامبر عظیم‌الشان اسلا‌م حضرت محمد (ص) و ابلا‌غ پیام قرآن و تربیت اولین دانش‌آموختگان اسلا‌م، اسوه جاودانى براى همیشه تاریخ، با تامل و تفکر در ادامه راه رسالت نبى مکرم و با وجود کجروى‌هاى برخى حاکمان و صاحبان زر و زور و تزویر و شیفتگان قدرت و شهوت در جوامع اسلا‌مى به نیکى درمى‌یابیم که قیام امام حسین(ع) و نهضت عاشوراى او مى‌تواند عظیم‌ترین نقش حیاتى در الگودهى براى مسلمانان را داشته باشد که زیباترین شرایط فراگیرى و بازآموزى الگودهى را فراهم نموده است و معیارهاى حق و باطل در شیوه مبارزاتى امام به‌خوبى مشاهده مى‌شود.
در جامعه‌شناختى نهضت عاشورا عنصر دعوت به حق کاملا‌ مشهود است، براى اینکه مبارزه‌اى حرف اصلى خود را بیان کند، رهبر مبارزه باید در متن مبارزه، اهداف خود را به روشنى و باصراحت کامل تبیین نماید. امام حسین(ع) در مواقع عدیده‌اى دعوت خود را براى مردم کوفه ابراز فرمود، اما در روز عاشورا این عمل دعوت به حق اوج مى‌گیرد. امام در برابر لشکر عمر بن سعد و عبیداله بن زیاد مهمترین بخش دعوت خویش را بیان مى‌فرماید. گاهى قرآن به‌دست مى‌گیرد و براى اتمام حجت و روشنگرى به ایراد سخنان بلندى مى‌پردازد و گاهى هم وقتى که به دلیل فریادى از شهیدى در میان معرکه به میدان مبارزه مى‌رود، به سخنان روشنگرانه‌اى مى‌پردازد. این سخنان چنان دل سپاهیان شام را مى‌لرزاند، که دستور دادند در زمان خطبه امام حسین (ع) هلهله بر پا کنند تا معیارى براى حق در اختیار سپاه ناحق قرار نگیرد.

لینک مطلب در روزنامه خورشید

********
پی‌نوشت: در خصوص این مطلب خواننده‌ی محترم باید در نظر داشته باشد که برای یک روزنامه اصولگرا نوشته شده است