تاکسی یکی دیگر از سوژههای خیابان بلند است، خیابانی فرضی که بنابر همه شواهد، با خیابانهای طبیعی ما یکسان است.
لینک ستون در آرشیو روزنامه بهار
در خیابان بلند، تاکسیها یکی از مهمترین وسایل حملونقل عمومی به حساب میآید. تاکسی اتومبیلی زرد رنگ است که مسافران را در خیابان بلند جابهجا میکنند.
اپیزود اول: انتظار برای تاکسی
برای رسیدن به جایی در خیابان بلند، کنار خیابان منتظر ایستادهای، چراغ سبز میشود و نخستین تاکسی خالی میآید. داد میزنی: مستقیم. اما تاکسی که سرعت خودش را کم کرده بود، بدون هیچ توجهی دوباره مستقیم به راه خودش ادامه میدهد. تاکسی بعدی، اندکی مکث میکند، سپس راه خود را از سر میگیرد. از دور تاکسیای که یک مسافر روی صندلی عقبش نشسته، نزدیک میشود. «مستقیم». اما او هم به راه خودش ادامه میدهد.
کمی دورتر یک نفر ایستاده، به تاکسیهایی که پشت سر هم قطار شدهاند، میگوید: «دربست.» یکی پس از دیگری، تاکسیها روی ترمز میزنند و ترافیک سنگینی آن گوشه ایجاد میشود.
چند ماشین شخصی هم جلوی پایت بوق میزنند، اما اول احساس میکنی که باید از تاکسی به عنوان وسیله حملونقل شهری استفاده کنی، اما عجله داری و تاکسیها هم که انگار فقط دنبال دربستی هستند، دل را به دریا میزنی و به نخستین ماشین شخصی که سرعتش را کم میکند، میگویی: مستقیم. بلافاصله توقف میکند و تو سوار میشوی، در حالی که با خودت فکر میکنی، کاش زودتر با سواریهای شخصی به مقصد میرسیدی.
اپیزود دوم: درون تاکسی
روی صندلی عقب یک خودرو سمند که یکی از تاکسیهای خیابان بلند است، نشستهای. دو نفر دیگر، کنار دستت نشستهاند. روی شیشه جلو ماشین یک فهرست از نرخ کرایه تاکسی در خیابان بلند به چشم میخورد. 1500 تومان به راننده میدهی، در آینه با گوشه چشم نگاهی میاندازد و میگوید: خرده نداری؟
با قطعیت کامل پاسخ میدهی: نه ببخشید، از این خردتر نداشتم.
در حالی که راننده دنبال 300 تومان برای بقیه پول میگردد، دوباره نگاهی به فهرست نرخ کرایه تاکسی میاندازی و چشمانت روی قیمتها گرد میشود: 567 تومان و پنج ریال، 853 تومان و چهار ریال، نرخ ورودی 556 تومان و دو ریال.
با خودت فکر میکنی در حالی که راننده صدتومانی و 200 تومانی برای پس دادن بقیه پول ندارد، کرایههایی با خرده چهار و دو ریال چه معنایی میتواند داشته باشد؟ آیا بانک خیابان بلند این سکهها را ضرب میکند و به کسی نمیدهد یا کسانی که نرخ تاکسی را تعیین میکنند، نمیدانند در چه جامعهای زندگی میکنند و در جامعهای که سکه پنجهزار ریالی ضرب و اسکناس صدهزار ریالی چاپ میشود، کرایههایی با این خرده چه معنایی خواهد داشت؟ ناگهان راننده بقیه پول را به عقب توی صورتت میگیرد که آقا ببخشید صدتومانی نداشتم!
اپیزود سوم: در ایستگاه پمپ گاز
در صف 48 ماشین ایستادهاند. در جایگاه پمپ گاز از هشت نازل سوختگیری، تنها دو نازل کار میکند و بقیه خراب است. اگر حداقل زمان سوختگیری هر اتومبیل هفت دقیقه باشد، یعنی نوبت تاکسیای که آخر صف ایستاده بیش از پنجساعت دیگر میرسد. ساعت 11 شب است و این یعنی راننده تا ساعت 5/4 باید منتظر باشد، تا خانه 30 دقیقه فاصله دارد، این در حالی است که باید ساعت هفتصبح برای سرویس مدرسه بچهها، آماده باشد.
میزان سهمیه بنزینی که به تاکسیها میدهند، کفاف یک هفته اول را بیشتر نمیدهد و بقیه ماه را باید با گاز کار کرد چراکه بنزین 700 تومانی برای کار کردن نمیارزد. راننده باید در روز دو بار گاز بزند و این یعنی روزانه بیش از هفتساعت معطل شدن سر صف گاز.
با این اوصاف زندگی نه برای رانندگان تاکسی مناسب است نه برای مسافران آنها. معطلی سر صف، نبود خرد برای باقی پول، استهلاک خودرو، هزینههای سرسامآور تعمیر ماشین، چالهها و دستاندازهای خیابان، ترافیک بیاندازه، هزینههای بالای زندگی و... رانندگان را حسابی کلافه کرده. از طرفی ایستادن طولانی برای تاکسی، درگیریهای مداوم برای پول خرد، ترافیک و... مسافران را ناراحت میکند. علاوه بر این بیکاری و فقر بسیاری از افراد را واداشته که با اتومبیلهای شخصی خود در خیابان کار کرده و رقیبی جدی برای تاکسیداران شوند.
مسئولان خیابان بلند اما انگار نه انگار اتفاقی در حال وقوع است و انگار اصلا در این خیابان زندگی نمیکنند، هیچ فکری برای حل مشکلات رانندگان تاکسی و مردم نمیکنند، البته این شرایط خیابان بلند است، هر چند این خیابان خیالی، بنابر همه شرایط با خیابانهای طبیعی ما یکسان است.
سلام
امیدوارم خدابه مامسافرای عجول ویه کم خودخواه وبه راننده های خسته وکلافه که توشون کم پیدامیشه کسی باشه که کمی خوشبین باشه وهمش غرغروگله و شکایت نکنه صبرولبخندوخوش خلقی وقدرت تحمل وزبون شکرگزاربده .
آمین