خیابان بلند مثل تمام خیابانهای دنیا بخشی برای تردد ماشینها دارد. این بخش که بیشتر تردد از خیابان بلند از طریق آن انجام میشود، اگر مهمترین بخش نباشد، جزو اصلی هر خیابان است. اما چیزی که این بار در خیابان بلند مشکلساز شده نه استاندارد نبودن اتومبیلها است و نه ترافیک و آلودگی؛ مسئله کمعرض بودن خیابان است؛ موضوعی که گاه بر سرش بحث مرگ و زندگی است.
اپیزود اول: کمعرض و کمعرضتر
بخش سوارهرو خیابان بلند کمعرض ساخته شده و تنها چند پارکینگ کوچک در چند گوشه آن وجود دارد که آنها هم یا همیشه ظرفیتشان تکمیل است یا پول خون پدر خود را برای چند ساعت توقف میگیرند، به همین دلیل امتداد خیابان با وجود تابلوهای متعدد «پارک ممنوع» و «پارک مطلقا ممنوع» همیشه پر است از اتومبیلهایی که ساعتها در کنار خیابان میایستند و حتی جریمههای 50هزاری هم نتوانسته آنها را از این کار باز دارد. ایستادن این ماشینها در حاشیه خیابان، عرض کم خیابان بلند را از آنچه هست هم کمتر میکند.
علاوه بر اتومبیلهایی که در بیشتر جاهای خیابان بلند ایستادهاند، برخی از مغازهداران هم با قرار دادن موانع ترافیکی به اندازه دو ماشین یا حتی بیشتر از فضای کنار خیابان را اشغال کردهاند، وقتی هم میپرسی که چرا،هزار بهانه و جواب برای پاسخ دادن دارند: «وقتی ماشینها اینجا پارک کنند، دید مغازه را میگیرند»، «برای ماشین خودمان جا گرفتهایم»، «محل تخلیه بار است»، «جای پارک نباشد مشتری نمیایستد» و بهانههایی از این دست.
همه این موارد، محل تردد ماشینها در خیابان بلند را کمعرض و کمعرضتر میکند.
اپیزود دوم: شادی دردسرساز
عروسی جزو معدود اتفاقاتی است که در آن بیشتر افراد و آشنایان دور و نزدیک دو خانواده در آن خوشحالند. در آن شب بسیاری از کارهایی که شاید در شبهای عادی انجام نشود، صورت میگیرد بدون آنکه ایرادی هم داشته باشد و توضیحش هم برمیگردد به اینکه مگر آدم چند بار عروسی میکند.
شادی بسیار خوب است و برای مردم افسرده خیابان بلند از اصلیترین نیازها محسوب میشود. اما همین شادی زمانی که به هدایت کارناوال شادی عروسی به بخشهای کمعرض خیابان بلند میرسد، دردسرساز میشود. تصور کنید که در این خیابان به طور معمول ظرفیت حرکتی از ماشینها تکمیل است، حالا در نظر بگیرید که 20 یا 30 ماشین با فلاشرهای روشن، مشغول بوق زدن هستند و در حالی که در تلاشاند با هم حرکت کنند به حجم ماشینهای خیابان بلند افزوده شود؛ تازه اینکه در جایی بایستند و بخواهند پیاده شوند و حرکات موزون و ناموزون انجام دهند را هم به این اضافه کنید. چه اتفاقی میافتد را هرکس خودش خوب میتواند تصور کند.
همیشه پای قدرت در میان است
وقتی برای مسائل شهری به دنبال مشکلات باشی و بخواهی برای آنها مقصری پیدا کنی، میتوانی موارد گوناگونی را مثال بزنی که علت موضوع هستند و همیشه راحتترین و بیخطرترین کار این است که مردم را محکوم یا محدود کنی. به طور مثال برای جبران کمعرض بودن بخشهایی از خیابان بلند کارهایی مانند طرح ترافیک، طرح زوج و فرد، محدوده ترافیکی و مواردی دیگر از این دست انجام شده، که البته بیشتر آنها هم با پرداخت اندک مبلغی به نام مجوز روزانه طرح، قابل دور زدن است. اما هیچکس از مسئولان خیابان بلند پاسخ نمیدهد که چرا این خیابان دارای عرضی به این مقدار را تعریض نمیکنند یا چرا وقتی میدانند ظرفیت خیابان تکمیل است، باز هم مجوز ورود ماشین به چرخه حرکتی خیابان را میدهند. آیا میتوان به صرف اینکه دو کارخانه بزرگ ماشینسازی خیابان بلند دولتی است، اجازه داد برای سودآوری هرچه دلشان میخواهد اتومبیل تولید کرده و با هر قیمتی به مردم بفروشند؟ این طبیعی است که وقتی یک نفر حداقل 20میلیون پول برای خرید یک ماشین داده، آن را در خیابان بیاورد، زیرا ماشین را برای راحتی تردد خود خریده است.
البته اگر سیستم خدمات شهری و عمومی در خیابان بلند تقویت شود و دیگر برای رفتن به یک مسیر ناچار نباشی 20هزار تومان پول دربست بدهی، یا در مترو ناچار نباشی شبیه گوشت قصابی خودت را به میلهای آویزان کنی که فقط زیر دست و پا نیفتی، یا در اتوبوسهای تندرو ناچار نشوی بیش از 30 کیلومتر را سر پا بایستی یا... آن زمان شاید بتوان انتظار داشت مردمی که پولهای هنگفتی به ماشین دادهاند، از آوردن آن به خیابان بلند خودداری کنند.
اپیزود سوم: مرگ و زندگی
بخش اول: آتشسوزی
در کوچه 12 خیابان 2 از خیابان بلند، خانهای دچار حریق شده و برای امداد با شماره 125 تماس گرفتهاند. شعلههای آتش زیاد است و مانع از این میشود که کسی داخل رفته و مادر و کودکی را که در خانه گیر کردهاند، بیرون بیاورد. ماشین آتشنشانی بلافاصله پس از شنیدن خبر، به راه افتاده و آژیرکشان مشغول حرکت به سمت محل حادثه است که ناگهان در خیابان با عرض کم خیابان و ایستادن ماشینها در نتیجه ترافیک روبهرو میشود. هرچه آژیر میکشد و چراغ میزند فایدهای ندارد. ماشینهایی هم که میخواهند کنار بکشند در این عرض کم جایی ندارند.
بیشتر از نیمساعت طول میکشد تا میتوانند به ابتدای خیابان دوم برسند. ورودی هم دارای همان مشکل است. البته باریک بودن عرض کوچه و محدود شدن آن به اندازه یک خودرو سواری کار را مشکلتر میکند. ماشین آتشنشانی نمیتواند وارد کوچه شود. در این حال یکی از آتشنشانها در حالی که لباس ضد حریق را در درست گرفته به سمت دودی که از آخر کوچه میآید، میدود و در حال دویدن لباس ضد حریق را پوشیده و وارد خانه میشود. بعد از 10 دقیقه با مادر و دختر پنج سالهاش از ساختمان بیرون میآید در حالی که دست و بدن آن دو نفر به حدی سوخته که لباسهایشان به تنشان چسبیده و دختر پنج ساله بیناییاش را از دست داده است. اگر آتشنشانها در عرض کم خیابان به دام نیفتاده و اندکی زودتر رسیده بودند، این حادثه اتفاق نمیافتاد.
بخش دوم: بیمار اورژانسی
سعید مردی 43ساله است. دکترای ریاضی دارد و استاد دانشگاه است. از امروز صبح در سمت چپ قفسه سینهاش احساس درد خفیفی دارد و از دکتر برای عصر وقت گرفته. در حال رانندگی احساس میکند حالش بد است. کنار خیابان ایستاده و به اورژانس زنگ میزند. کمی بعد فشار او را از حال میبرد. آمبولانس بعد از 15 دقیقه رسیده و پرستاران سعید را پیدا میکنند. آقای دکتر سکته کرده است و باید به سرعت به بیمارستان رسانده شود. همه مراحل کار با سرعت انجام شده و آمبولانس راه میافتد. عرض کم خیابان بلند و گیر کردن آمبولانس در ترافیک خیابان. پرستاری که بالای سر سعید است مدام به شیشه میزند که سریعتر. بالاخره صدای بوق ممتد دستگاه قلب به گوش میرسد و کار از کار میگذرد. در حالی که آمبولانس هشت دقیقه دیگر با بیمارستان فاصله دارد. البته این شرایط خیابان بلند است، هر چند این خیابان خیالی، بنا بر همه شرایط با خیابانهای طبیعی ما یکسان است.
لینک دائم مطلب در سایت روزنامه بهار
انشا الله بتونم جبران کنم.